۱۳۹۰/۶/۱۰

گزارش مهربان سیاوش اوستا از یک مهرابه در فرانسه










مجسمه یا تندیس ازادی پاریس و نیویورک بر اساس تندیس مهر خدای خورشید ایجاد شده است
در سال १९८५ زمانی که کتاب از میترا تا محمد را معرفی میکردم طی یک کنفرانس مطبوعاتی وبا نشاندادن اسلایدهایی ثابت کردیم که تندیس ازادی بر چهره میترا آفریده شده است در سسال १८८६ فرانسه به مناسبت استقلال امریکا تندیس ازادی امریکا را به امریکا هدیه میدهدسازنده این تندیس فردریک اگوست بارتلومی بوده استلذا چهره تندیس را بر اساس تصویری که از میترا در موزه لندن بوده است میسازد که از سرش هفت شعاع نوری خارج میشود. میترا به عنوان خداوند خورشید و نور و پیمان جهان را از پرتو نورش روشن میکند و شعار این تندیس نیز میشود آزادی که جهان را روشن میکند
چند ماه پیش در شهر آنژه فرانسه معبدی از میترا پیدا شد و عکسهای معبد میترا بر دامنه کوه های زارلند زاربوروکن المان را نیز منتشر کردیم که نشان میدهد هنوز میترا گرایی در غرب رایج است।توجه:گزارش جناب اوستا خلاصه شده است .

۱۳۹۰/۵/۱۶

ماندگاری مانی

آیین مانی بر اساس تاثیراتی که از ایین مهری اخذ کرده و به نوبه خود در ادیان پس از خود خصوصا شریعت اسلام تاثیرماندگار و قابل ملاحظه ای نهاده است نیاز به مطالعه مستمر وتحقیق مداوم دارد . اخیرا فیلم محققانه ای در خصوص این دین توسط کارگردان ایرانی ، خانم سودابه مجاوری ساخته شده است . در ادرس ذیل خلاصه ای از فیلم و نقطه نظرات کارگردان را میتوانید مشاهده کنید .
همچنین در سایت زیر خلاصه ای از انرا مطالعه کنید:
'>http://www.jadidonline.com/embed/content.php?id=2038">>

۱۳۸۹/۶/۲۴

http://www.thenewiran.com/surveys.asp?shareID=219


نهاد مردمي

http://www.thenewiran.com/surveys.asp?shareID=219


خداي مهربان را شكرگذاريم كه امكان ارتباط دوستان هموند با ساير هموطناني كه در موضوع تغيير در ايران اتفاق نظر دارند را از طريق سايت " نهاد مردمي " - سايت فوق - فراهم كرده است . ايجاد اين سايت را به مسولين اين سايت تبريك ميگوييم . از همه هموندان كه دل در گرو مهر و ايين ايراني دارند دعوت ميكنيم به عضويت اين سايت ملحق شده و با ارتباط با ساير اعضاء از نقطه نظرات آنان مطلع گشته و زمينه آشنايي هم ميهنان را با اين آيين صلح و دوستي كه تكيه بر باورهاي باستاني ايرانيان دارد را فراهم نمايند .
آرزومند شادي براي همه هم ميهنان هستيم .

۱۳۸۸/۶/۱۳



انچه حقوق بشر ناميده ميشود همان حقوق انسانها ست كه در ايران باستان بر اساس آيين مهري رواج داشته و به صورت مجموعه قوانين در لوح مذكور مدون گرديده است .

در اين قوانين بر اساس عدالت كه جوهره روح والاي انساني ست تمركز گرديده است .

۱۳۸۷/۹/۱

گسترش یک آیین ایرانی در اروپا



قابل توجه دوستداران شناخت آیین مهر
به کوشش مترجم توانا آقای نادر قلی درخشانی جدیدا کتاب محققانه "گسترش آیین مهردر امپراطوری روم" نوشته دکتر المارشورتهایم ترجمه و بنام "گسترش یک آیین ایرانی در اروپا"توسط انتشارات ثالث منتشر گردیده است .
پرفسور شورتهایم متولد 1943 در آلمان است وی در 1965 به مدت سه ماه در کاوش های منطقه ارزمیا در ترکیه شخصا حضور داشته و توسط پرفسور دورنر تحقیقات گسترده ای در اثار مهری آن منطقه انجام داده است .
او در 1970 نخستین پژوهش پیکره شناسی خود را پیرامون بقایای معابد مهری منطقه کماژن و بیتینه منتشر نمود . سال 1973 به درجه دکترا نایل امد.در 1975 کاوشگری مهرابه شهر ریگل در کایزر اشتول را به انجام رساند که خلاصه این تحقیقات را در کتاب فوق میتوان مشاهده کرد .میان سالهای 1976 تا 1984 سفرهای علمی بسیاری به کشور ترکیه داشته است . ایشان در سال 1983 به درجه پرفسوری رسیده و هم اکنون نشریات تخصصی را سرپرستی و مدیریت میکنند .
کتاب مذکور 300 صفحه متن و دارای بیش از 80 مورد عکسهای متعدد و عموما" جدید میباشد .
انتهای کتاب نیز 4 مقاله مرتبط با آیین مهر نوشته محققان ایرانی آقایان منوچهر جمالی وهمایونفرخ و ابوالقاسم پرتو و خانم اکرم میرافشاری به انتخاب مترجم محترم اضافه گردیده است که از حسن انتخاب ایشان بایست تقدیر نمود.

۱۳۸۷/۸/۲۳

شادی و شاد بودن نزد ایرانیان


1 -شادی برازنده انساهاست .زمانی به شادی میرسیم که ذهن خودمونو از بسیاری از تفکرات مجهول و بدون معنی ازاد کنیم ودرک صحیحی از پدیده های اطرافمون بدست بیاریم.در این حالت هست که میفهمیم چیزی به نام غم و اندوه وجود نداره .این چیزی هست که عرفای بزرگ به اون رسیدن و تجربش کردن . غم رو ما اول توذهن خودمون بوجود میاریم وگر نه غم و اندوه وجود خارجی ندارند .اگر همین نکته کوچیک رو درک کنیم از دروازه جهان شادی عبور میکنیم و وارد دنیای جدیدی میشیم .

2 - خاور شناسانی که در مورد آیین مهر در ایران باستان تحقیق میکنند اغلب به علت عدم شناخت کامل این آیین نسبت به مراسم و مناسک ان اظهار بی اطلاعی میکنند. در حالی که بررسی دقیق مراسم جشنها ی ایرانیان حاکی از نیایش و ستایش خدای ایرانیان است .جشنهای مربوط به " آب " و جشنهای "یلدا" و جشن" نوروز " تماما جشنهای ایینی ایرانیان در ستایش خداوند ست . تاکید ایرانیان بر شاد بودن از بی عاری و بی مسولیتی انان نیست بلکه تاکید بر نیایش خداوند است. دعای درج شده در کتیبه های داریوش و خشایار شا که در ان گفته شده است : " خدای بزرگ است اهورا مزدا.خدایی که آسمان را افرید زمین را افرید انسان را افریدو شادی را برای انسان افرید" .اهمیت شاد بودن را در فرهنگ ایرانیان نشان میدهد .لوحه های کشف شده در تخت جمشید که اخیراترجمه گشته و منتشر شده است حاوی اطلاعات نحوه تامین نیازها و مایحتاج این جشنها بوده اند.که خود این موضوع اهمیت برگزاری این جشنها را نزد ایرانیان نشان میدهد .
در دین ایرانی شادی برای رسیدن به خداوند دیده شده است .به همین علت است که علیرغم فراز و فرود های بسیار در طول تاریخ ایرانییان جشنهای باستانی خود را عموما حفظ کرده اند

۱۳۸۷/۷/۳

دین مهر یا مسیحا

متن ذیل از دیباچه استاد ذبیح بهروز بر کتاب "قصه سکندر ودارا " اثر پژوهشی اصلان غفاری در رد داستان سفر جنگی الکساندر مقدونی به فلات ایران انتخاب گردیده است :
دین مهر یا مسیحا
مهر در سال 1454 رصد زرتشت مطابق 272 پیش از میلاد شنبه شب 24 دسامبر به حساب قدیم شرقی از دوشیزه ای زاییده شده و ظهورش مطابق پیشگوییهای قدیمی بوده است . مهر 208 سال پیش از میلاد در دوشنبه چهارم شهریور فرسی رحلت کرده است .
از دین مهر کتاب یا نوشته ای که دست به دست بما رسیده باشد باقی نمانده ولی از روی منابع ذیل میتوان به اصول کلی آن پی برد :
1- آثار حجاری از افغانستان و خراسان تا انگلستان
2-آنچه عیسوی و بودایی از دین مهر گرفته یا تقلید کرده است .
3- آثاری که در چین کشف شده است .
4- کتب تاریخ و تفسیر اسلامی .
5- کتب تاریخ رومی و یونانی بطور کلی .
6- مذهب مهر و عشق در ادبیات عارفانه مغانه فارسی ولی نه صوفیانه.
وقتیکه همه این منبع را با دقت در نظر بگیریم به این نتیجه میرسیم که :
جهان یک آفریدگار در خور ستایش دارد
پیشوایان دین انتخابی هستند
پیشوایان دولت انتخابی هستند
ثروت باید محدود باشد
بنده داری نارواست
ازدواج با بیش از یک زن نارواست
گناه بخشودنی نیست
مردم چهار سوی جهان باید با هم دوست شوند
صلح در کل جهان باید فرمانروا شود
صلیب علامت این اتحاد است
چنانکه ملاحظه میشود این دین بیشتر جنبه اجتماعی و اخلاقی دارد . چون سیاستمداران شرق و غرب (ایران و روم) با محدودیت های دین مهر موافق نبودند برای بر انداختن ان قیام کردند و هر کشوری برای خود دینی موافق با اصول استبدادی و مالداری اختیار کرد.

به یاد استاد زنده یاد ذبیح بهروز




استاد ذبیح بهروز در سال 1269 خورشیدی در تهران متولد شده است .وی در 1909 میلادی به مصر عزیمت وتا سال 1919 در ان کشور به تحصیل مشغول بوده و در سال 1919 عازم انگلستان شده و مدت پنج سال در آن کشور در دانشگاه کمبریج به تعلیم مشغول و زمانی نیز دستیاری پرفسور ادوارد براون را عهده دار و در سال 1923 به ایران مراجعت میکند . مدت کوتاهی در وزارت معارف و سپس در دانشکده هواپیمایی و دانشکده افسری به تدریس ریاضیات می پردازد. در اواخر زندگی سرپرستی کتابخانه باشگاه افسران به ایشان محول میشود . استاد در 21 آذر ماه 1350 خورشیدی در تهران چشم از جهان فرو بست ودر ساوه شهر اجدادیش بخاک سپرده شد .در عکس بالا زنده یاد ذبیح بهروز در کنار صادق هدایت و خانم بهروز ( دختر ذبیح) دیده میشوند.
از استاد علاوه بر تعدادی نمایشنامه اثار متعددی رساله های تحقیقی به جای مانده است . این آثار شامل :
1 - تاریخ و منشاء خط در ایران و الفبای طبیعی
2 - تقویم و تاریخ
3 - تقویم نوروزی شهریاری
4 - آیین بزرگی ترجمه ادب الکبیر ابن مقفع
نامبرده مقدمه و دیباچه های پژوهشی بر کتب تحقیقی سایر مولفین نگاشته است که هریک رساله کامل و مستقل میباشند.

۱۳۸۷/۶/۳۰

خلاصه کتاب تریانا



کتاب تریانا یک اثر تحقیقی درباره صبی ها و رسوم انان و ارتباط این دین با ایین "مهر پرستی " و عیسویت به قلم آقای مجید یکتایی میباشد . نسخه در اختیار این جانب مربوط به انتشارات کتابخانه ابن سینا تهران تیر ماه 1341 است.این کتاب در 126 صفحه همراه با عکسهای متعدد میباشد.

آشنایی با دین مندایی




ـ چکیده:
«صابئین» از جمله اقوام قدیمی تاریخ محسوب می شوند که در بسیاری از منابع تاریخی، ادبی و دینی دوره اسلامی نامی از آنها آمده است. دینی با این عنوان پیش از ظهور اسلام در شبه جزیره عربستان مطرح بوده است، البته مرکز سکونت معتقدان به این آیین پیش ار آن در سرزمین فلسطین و پیرامون رود اردن هم ذکر شده است. آنان در اواخر دوره اشکانی، به واسطه فشارهای عبرانیان از آن منطقه به بین النهرین و سپس به جنوب ایران هجرت کردند. اعتقاد به مناسکی که آب روان در آن از جایگاه ویژه ای برخور دار است، باعث شده تا در طول تاریخ مهاجرت آنان در حاشیۀ رودخانه ها صورت گیرد. چنانچه پس از استقرار در جنوب ایران محل سکونت آنها نزدیک مصب رود کرخه در تالاب ها و باتلاق های شمال غربی خوزستان در محدودۀ سوسنگرد وهویزه امروزی در استان خوزستان قرار داشته است.
صابئین موجودیت وحیات خود را به زمان اولین انسان یعنی آدم ابوالبشر،مربوط می دانند.این ارتباط پس از طوفان نوح به «سام»فرند نوح وبالاخره به یحیی پیامبر می رسد.از نظر آنها دراین مسیر تاریخی شرایط و موقعیت های خاصی بر آنها گذشته است که حکایت از محوریت اعتقادی وتمدنی آنها دارد.
اخبار مربوط به این گروه در منابع مختلفی در محدودۀ تاریخی، پیش از اسلام تا دوران اسلامی، خلافت اموی و عباسی تا زمان معاصر همراه با اختلاف و گاه تناقضهایی مطرح است.
در این مقاله بیش از هرموضوعی جایگاه اولیه وپیشینه تاریخی آنها مورد بررسی قرار می گیرد.به این منظور به منابع مختلفی با دیدگاه های متفاوت مراجعه شده است تا ضمن دریافت نقاط اختلاف نظر به وجوه مشترک نظریه پردازی های آن منابع نیز دست یابیم . طبیعی است که هدف از این مقاله ارائه تحلیل جامع پیرامون موضوع نیست بلکه ذکر اندیشه ها وارائه اختلاف ها واشتراک نظر نویسندگان مختلف(مورد نظر ) در معرفی صابئین از اهداف اصلی این مقاله محسوب می شود .
جهت تهیه این مختصر منابع دیگری نیز مورد مطالعه قرار گرفته است .اما از آنجا که آن منابع در نگارش مقاله مورد استفاده قرار نگرفته است از ذکر عنوان آنها خودداری می گردد.



از آنجا که صابئین کمتر ارتباط خانوادگی، اجتماعی و خونی با بیرون از جامعۀ خویش بر قرار می کنند، به جامعه ای بسته و معرفی نشده مبدل شده اند. از این رو به رغم مطالعاتی که طی سالهای اخیر پیرامون منشأ، تاریخچه ، فلسفه دینی، مناسک ،ارتباطات و ... آنها صورت پذیرفته است.این گروه همچنان از بسیاری جهات محل اختلاف آراء محققان و طرح نظریه های مختلف صاحب نظران محسوب می گردند. لذا در این مقاله ضمن مروری بر سیمای صابئین در مروح الذهب اثرابوالحسن علی بن الحسین مسعودی، این گروه در قرآن مجید و الملل و النحل اثرمحمدبن عبدالکریم بن احمدشهرستانی نیز مورد بازنگری قرارمی گیردند. نظریه بیرونی هم از آن جهت که منبع مراجعه بسیاری از مفسران قرآن بودهدر این مطالعه مورد توجه قرار گرفته است . در عین حال به جهت آن که از آراء و نظریه های درون گروهی آنها نیز اطلاعاتی کسب شده باشد کتاب «قوم از یاد رفته» اثر سلیم برنجی، مطالعه خواهد شد. همچنین به منابع و مقالات بعضی ازمحققان ایرانی و مستشرقینی چون و رودلف ماتسوخ و نولدکه نیز نظری خواهیم افکند.
انتخاب این منابع از این جهت است که با چهار روش متفاوت به جمع آوری اطلاعات پیرامون موضوع مورد مطالعه پرداخته اند.
به نظر می رسد مسعودی با استفاده از منابع اسنادی و در عین حال در طول سفرهای خود به جمع آوری اطلاعات پیرامون این گروه پرداخته است در صورتی که شهرستانی با توجه به منابع کتابخانه ایِ در دسترس به این مهم دست یافته است . سلیم برنجی هم از آن جهت که وابستگی عقیدتی به این گروه داشته و در نگارش کتاب خود با منابع و مباحث امروزی آنان در ارتباط مستقیم بوده است. لذا این منابع در یک مثلث اطلاعاتی تا حدی در ارائه علمی این مختصر مفید خواهند بود.


ـ مقدمه:
قومی با قدمتی بسیار زیاد ،قرنها در جنوب ایران وعراق زندگی می کنند. آنها خود را صاحب دیانتی خاص وبا عنوان «صابئین مندایی»معرفی می کنند.
به رغم مطالعاتی که طی سال های اخیر پیرامون دیانت ،اعتقادات ،موطن اولیه ،تاریخ و...این گروه صورت گرفته هنوز همچنان پرسش ها و تناقض های زیادی در حاشیه آنها وجود دارد .همین موضوع اهمیت تحقیق وتفحص بیشتر برای شناخت آنها را نشان می دهد. این توجه و اختلاف تا یافتن مفهوم دقیق کلمه صابئین نیز پیش رفته ،چنانچه جهت دریافت دقیق و مفهوم این کلمه معانی مختلفی بیان شده است .در یک جمع بندی می توان برای این عنوان مفاهیم زیر را در نظر گرفت :
صب با فتح و تشدید به معنی «ریختن» و «ریخته شدن در آب» است. همچنین معنای «مرد عاشق» نیز می دهد. در بعضی از منابع صُب به معنی آنچه که از طعام یا آب ریخته می شود، معنی شده است.
دهخدا این واژه را عربی و از ریشۀ «ص ء ب ع» و به معنای فرورفتن در آب می داند. (دهخدا، ج 32. صص10-8) وی با توجه به این معنا مغتسله را بهترین ترجمه برای این کلمه می داند.
در هر حال اصل و ریشۀ «صابی» را عربی بدانیم یا آرامی در یافتن معنی دقیق آن تفاوت اساسی دارد. چنانچه اگر اصل آن را عربی بدانیم، مفهوم «تمایل به خروج از راه اصلی به راه دیگر» برداشت می شود که ا البته با مفهوم و کاربرد قرآنی این کلمه تا حد زیادی همخوانی ندارد. زیرا آنها در ردیف یهود، نصاری و مجوس هم شمرده شده اند. حال اگر ریشۀ این کلمه را «عبری» بدانیم، معنی فرو بردن در آب یا همان غسل و تعمید از آن مستفاد می گردد. در عین حال گاه ریشۀ «صاووت» عبری به معنی ستاره را اصل صابی دانسته اند و علت این امر توجه کامل آنها به اجرام سماوی است.
در زبان محلی مردم خوزستان امروز این گروه، «صُبی» نامیده شده اند. که به ریشۀ «صُب» به معنی «ریخته شده از طعام و آب» نزدیک است. استفاده از آب برای اجرای مناسک، مهمترین دلیل برای ارتباط این لفظ با این گروه است که طی ادامه مقاله به آن اشاره خواهد شد. استفاده از عنوان مندایی در کنار صابئین توسط معتقدان به آن مفهوم «معرفت» را در کنار معنای «پیروان عرفان» یا «گروندگان به شناخت هستی و عالم» می رساند.
این گروه خود را حامل سنت دینی خاصی معرفی می کنند که سابقه آن به دورانی بس کهن وتاآدم ابوالبشر می رسد. در عین حال آنها از جمله گروه های مذهبی محسوب می شوند که حامل سنت های بسیار قدیمی «گنوستیکی»هستند.،و به دلیل مداربستۀارتباطات آنها به جهات قومی مذهبی ،بسیار ی از خصوصیات ،مناسک و اعتقادات را درون خود نهفته نگه داشته اند . در کنار آن ،رابطۀتنگاتنگ مذهبی و قومی ِمعتقدان این دیانت ،شرایط خاصی از روابط درون گروهی رابرای آنها بوجود آورده که محافظت از داشته های کهن و معتقدات مذ هبی را برای آنها سهل و آسان نموده است . لذا این دو نکته از اهمیت تحقیق پیرامون آنها حکایت دارد.
اقامت طولانی در محدودۀجغرافیایی خاور میانه که مهد تمدن انسانی بوده است و در کنار آن مهاجرت های گروهی آنها در طول تاریخ و استقرار در سرزمین هایی چون فلسطین ،بین النهرین وایران ،اینان را از میراث داران تمدن هایی عظیم محسوب کرده است . چنانچه اکثر منابع مهم تاریخی نیز آنها را از مهمترین و قدیمی ترین اقوام بشر دانسته اند. چنانچه ابن اثیر در این مورد نوشته است: «زردشت پیامبر قوم مجوس در زمان بشتاسب ظهور کرد و بشتاسب و پدرانش و سایر فارسیان قبل از زردشت در دین صابئی بودند.»( ابن اثیر ج1،ص156 )
زبان وگویش خاص «آرامی»که منداییان با آن تکلم می کنند ،که در نوع خود بی مانند است این اهمیت مطالعاتی را افزون می کند.
این گونه دلایل می تواند از جمله عواملی محسوب گردد که طی سالیان متمادی و البته با نواقص و کمبود هایی مطالعاتی پیرامون صابئین صورت گرفته است. این مطالعات در قرون اولیه اسلامی ودر جریان اوج گیری نهضت ترجمه وعلاقه مندی بعضی از متکلمان و مورخین مسلمان به شناسایی فرق و نحله های موجود در ملل تابعه شکل گرفت .اگر چه آنها نیز گاه به محدود منابع رومی پیش از آن نیز مراجعه داشته اند. این تلاش ها به تدریج در قالب های مختلفی چون نگارش کتاب های تاریخی ،دینی ،کلامی و...نمایان شده است .این منابع امروزه از منابع مهم تاریخ محسوب می شوند که در این مقاله با مراجعه به بعضی از آنها موضوع صابئین مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
البته تردیدی وجود ندارد که در دوره معاصر مطالعه و تحقیق پیرامون این گروه پس از سالها سکوت محققان ایرانی، وبه دنبال تلاش محققان اروپایی آغاز شده است. این درحالی است که در بسیاری از منابع کهن ایرانی و قرآن از این گروه یاده شده است و همچنین در بسیاری از منابعی که به نوعی پیرامون ایران یا سفر به ایران نوشته شده است به آنها نیز اشاره شده است.
همچنین از آنجا که قرآن قدیمی ترین منبع پیرامون صابئین محسوب می شود، تفاسیر مختلفی از قرآن کریم که امروزه در دسترس قرار دارد همه به نوعی و با توجه به عنوان و نام آنها در آیاتی از قرآن پیرامون معرفی این طایفه و گروه مطالبی درخور توجه دارند. در ضمن منابعی که پیرامون تاریخ اسلام، تاریخ ادیان، تاریخ خوزستان و ... نیز نگارش شده است از سخن پیرامون این گروه مهاجر قدیمی و نحله فکری آنها تهی نیست.
به رغم قدمت تاریخی این تفکر و فرقه در منابع قرون اولیه میلادی کمتر به آنها اشاره شده است. تا اینکه درجریان نهضت ترجمه و در عصر خلافت عباسیان آنها نیز مورد توجه قرار گرفته و در دایره مطالعات مذهبی و فلسفی قرار گرفتند.
پس از آن کسا نی چون ابوریحان بیرونی، مسعودی، شهرستانی و ابن الندیم از جمله مورخین و متکلمینی هستند که ضمن بحث پیرامون آراء و نحل از این فرقه، عقاید و مناسک آنها سخن گفته اند. موضوع این گروه سالها خارج از محدودۀ مطالعات قومی واقع شد تا اینکه در جریان مطالعات شرق شناسی دوباره مورد توجه قرار گرفت تا اینکه در سالهای اخیر این مطالعات در حین ادامه روند علمی خود در خارج از ایران و توسط محققان ایرانی نیز دنبال می شود.
از آنجا که امروزه گروهی از این افراد در خوزستن ساکن هستند و خود را با عنوان «صابئین مندایی» می خوانند. توجه به این عنوان خود می تواند مدخلی بر موضوع مورد بحث این مقاله باشد.

در محدوده ای از تاریخ حیات صابئین ، گروهی از آنها که به «مندائیان» مشهور شدند به دلیل شرایط خاص منطقۀ خوزستان و امنیت موجود در شهر شوشتر و در عین حال به دلیل وجود رودخانه جاری که برای انجام مناسک مذهبی آنها از واجبات امر محسوب می گردد، در محدودۀ قرن های یازده و دوازده میلادی به این شهر هجرت کردند.
پس از مدتی به دلایل سیاسی- مذهبی و وجود اختلافات قومی-مذهبی، آنها تحت تعقیب حکام محلی قرار گرفته و دچار مصائب زیادی گردیدندوبه دنبال آن مشکلات گروهی مجبور به ترک شوشتر وسکونت در دیگر مناطق خوزستان شدند.
در حال حاضر تعدادی از صابئین/مندائیان در شهرهای اهواز، سوسنگرد، شوشتر، خلف آباد، شوش و خرمشهر وخارج از خوزستان زندگی می کنند. گروهی نیزدرکشورهای عراق، مصر، ترکیه و اروپا استرالیازندگی می کنند.
شغل غالب آنها زرگری، نقره کاری و در عین حال کارهای نیمه صنعتی و کشاورزی است. از این جهت درحیات اقتصادی منطقه نقش فعال و در عین حال درون گروهی را بر عهده دارند.
در ضمن بنا بر ادعای گروهی از آنها در حال حاضر نیز بر خی از این افراد برای پاکی خود با تحمل رنج و تربیت روح خود را به عالم زیرین فرستاده و برخی جن ها را تسخیر نموده و از آنها برای سیطره به عوا لم ا نسا نی سود می جویند . در این میان، اعتقاد به سحر، پیشگویی، محاسبات نجومی و توسل و طلب شفاعت فرشته های نورانی.... همه از جمله رهیافت های این گروه اند. این موضوع اگر چه از زمینه های مهم شناخت مردم بومی پیرامون این گروه محسوب شده ،و همین موضوع درعدم پذیرش عمومی آنها تأثیر بسزایی داشته است اما در حال حاضر تلاش هایی برای طرد صاحبان این گونه افکار از سوی جامعه صابئین صورت می گیرد. چنانچه در ماهنامه انجمن صابئین مندائی نیز با یاد آوری بو ثه هایی از کتاب مقدس (گنزاربا)به گناه ،باطل وحرام بودن این گونه اعمال تسریع شده است:«کتاب مقدس گنزاربا به عنوان اولین کتاب وحی شده بطور واضح این عمل را"هرشی بیشی"نامیده است که آن را گناه ،باطل و حرام دانسته است و هر جا نامی از "هر شی بیشی "آورده شده به دنبال آن عواقب دنیوی واخروی آنرا ذکر کرده است.»در ادامه با ذکر بوثه ای از کتاب مقدس مطلب را پی می گیرد :«ساحران و دروغ گویان رادر دیگهای جوشان می افکنند وقضاوتشان آتش است.»( بیت مندا،س7 ، ش67 )
- روش شناسی تحقیق :
در این مقاله تلاش شده است تا به دور از هر پیش داوری ،بعضی از منابع قدیمی دوره اسلامی ودر حاشیه آن چند منبع متاخر پیرامون موضوع صابئین مورد مطالعه وبررسی قرار گیرد. واضح است این گروه در سال های اخیر مورد توجه بسیاری از محققان ایرانی قرار گرفته اند و در کتاب ها ومقاله های مختلفی به ارزیابی پیرامون آنها پرداخته می شود .به جهت دلمشغولی اینجانب نسبت به موضوع به دلیل همجواری با گروهی از صاحبان این اندیشه در خوزستان بهتر دانستم تا در کنار مطالعه منابع و مقاله های متاخر نگاشته شده،به قران ومنابع کهن نیز مراجعه کرده و نسبت به باز خوانی اطلاعات پیرامون صابئین اقدام شود . لذا با توجه به فرصت نه چندان کافی که در اختیار بود ضمن مراجعه و مطالعه منابع مختلف به دلیل گستردگی استناد به نظریه های مسعودی،شهرستانی وبیرونی این سه منبع به عنوان مرکز ثقل و محور مطالعه انتخاب شد.در کنار آن کار بعضی از مستشرقین و محققان متاخر ایرانی نیز مورد توجه قرار گرفت.
درضمن جهت تکمیل یافته های تحقیق ،از نزدیک وطی چند ملاقات حضوری با چند تن از صاحب نظران وپیروان این دیانت ملاقات داشته و بحث وگفتگو شد .البته نتایج این ملاقات ها در آینده ای نزدیک با عنوان های دیگری منتشر خواهد شد.
در بخش قرآن نیز ،ضمن مراجعه به منبع مهم وتعیین کننده «المعجم المفهرس» ویافتن آیات قرا نی مورد نیاز در این بحث ،جهت تکمیل اطلاعات ،«قاموس قران» و«تفسیر المیزان» ،معیار اصلی تحقیق ومطالعه قرار گرفتند.
فرصت اندک ودلمشغولی های دیگر پژوهشی می تواند مهمترین مشکلات در مسیر تهیه این مختصر باشد لذا پیشاپیش جهت تصحیح وتکمیل این نوشته از استاد محترم ودیگر صاحب نظران مساعدت می طلبم .
در پایان تذکر این نکته لازم است که در جریان مطالعه سریع این مقاله چه بسا زمینه ناهماهنگی در املاء کلمه ها به نظر برسد . بدیهی است این مسئله ناشی از تلاشی است که به منظورانعکاس عین املاءکلمه ها و انشاء خاص هر نویسنده در ارجاع منابع صورت گرفته است. لذا در ذیل هر عنوان از عناوین این مقاله ممکن است املاءخاصی از کلمه به نظر آید که با بخش های دیگر متفاوت باشد.
موضوع قابل توجه دیگر ،چگونگی ارائه مراجع ومنابع تحقیق است . از آن جا که ارجاع درون متنی روشی به نسبت جدید است که به کار گرفته شده،به نظر می رسد هنوزاز یک الگوی واحد برخوردار نشده است ،ورسیدن به الگویی واحد از این روش کاری آسان نیست .به این منظور ضمن مراجعه به بعضی دائره المعارف ،کتاب ها ومقاله هایی که از این شیوه استفاده کرده اند ،تفاوت روشی مشهود بود . لذا شیوه پیشنهادی بنیاد ایران شناسی جهت تدوین پایان نامه دانشجویان مبنا قرار گرفت وتلاش شد تا به یک شیوه منسجم دست یابم.



- پیشینه تحقیق:
سابقۀ مطالعات پیرامون صابئین به اکثر منابع به نیمه دوم قرن 16 میلادی بر می گردد. محقیقین در این مورد معتقدند که از نیمه دوم قرن 16م، به بعد پرتغالی ها وارد خلیج فارس شدند و از خوزستان و بصره دیدن کردند. آنها قومی را دیدند که با همسایگان خود از مسلمانان و مسیحیان و یهود از لحاظ اعتقادات دینی و حتی لباس و خوراک تفاوت دارند و ریش های درازشان آنها را از دیگران متمایز می سازد. دربارۀ آنها پرسیدند. به آنها گفته شد که آنها خود را صابئه یا پیروان حوض های تعمید دهنده می دانند و چون پرتغالی ها به وطن خود برگشتند از وجود این طایفه گزارش دادند و از این پس بحث ومطالعات بسیاری صورت گرفت و بالاخره صدها کتاب و مقاله در باره آنها نوشته شد.
بدیهی است که این تحقیقات وجوه مختلف زبانی، مذهبی، تاریخی، آداب و رسوم و ... را شامل شده است. نتیجه همه این پژوهش ها همانا شناخت بیشتر این مذهب ومهمتر از آن کشف رمز زبان دینی آنها بود.
مهمترین تحقیقات در این جریان و فعالیت مستشرقین انتشار کتاب «القواعد المندائیه» در اواخر قرن نوزدهم توسط «نولدکه» بود. پس از آن همچنان تحقیق و تفحص پیرامون این طایفه از نظر مستشرقین دور نمانده است. چنانچه خانم «لیدی دراور» پس از سالها مطالعه و تحقیق پیرامون آنان کتاب های «مندائیان ایران و عراق» و «گرامر مندائی» را به زبان انگلیسی انتشارداد. همچنین او بسیاری از منابع دینی صابئین را به انگلیسی ترجمه و منتشر کرد. ویدن گرن، نیکلاراست، میرچاه الیاده، نیز در همین گروه جای دارند.
-رودلف ماتسوخ، مستشرق آلمانی هم ضمن تسلط بر زبان مندائی آثاری در معرفی آنان منتشر کرده است که به عنوان نمونه ای از کار مستشرقین دراین مقاله به نتایجی از آن اشاره خواهد شد .
- محیط طباطبائی و سید حسن تقی زاده نیزاز جمله محققانی ایرانی هستند که پیرامون این گروه به سلسله بحث ها وارائه مقالاتی در خور توجه پرداخته اند، که در مباحث بعدی به ارائه نظریکی ازآنها پرداخته خواهد شد.
همچنین از جمله منابعی که با توجه به تاریخ خوزستان پیرامون صابئین سخن گفته است،کتاب «خوزستان و تمدن دیرینه آن»نوشته ایرج افشار سیستانی است. در این کتاب ضمن بحث پیرامون تاریخ خوزستان در دورۀ ساسانیان به سکونت آنها دراین منطقه اشاره کرده است.
ـ منابع فارسی زیادی پیرامون تاریخ عقاید مناسک و آداب و رسوم صابئین منتشر شده که به ذکرعنوان چند نمونه اکتفا می گردد:
-قوم از یاد رفته، سلیم برنجی، 1367.
-صابئین یا یادگاران آدم، حاج کاظم پورکاظم، 1380.
-جستجو در تصوف ایران، عبدالحسین زرین کوب، 1369.
-صابئین مندایی، پرویز عجیل زاده، 1376.
-تحقیقی در دین صابئین مندایی، مسعود فروزنده، 1377.
-تعمیدیان غریب، مهرداد عربستانی، 1383 و ...
به رغم کثرت کتاب ها و مقاله هایی که پیرامون مندائیان (صابئین) در دسترس است دراین مقاله تلاش شده است تا با نظری به منابع قدیمی ایرانی اطلاعات اولیۀ پیرامون آنها جمع بندی گردد تا به دور از علائق مذهبی پیرامون نقاط اشتراک و افتراق نظر نویسندگان مورد نظر راحت تر به نتیجه برسیم.
با مطالعه و تورق بعضی از این منابع که در زمان محدود تهیه این مقاله می گنجید، به نظر می رسد هر یک از صاحبان اندیشه، آراء و نظریه یک یا چند نویسنده را اصل قرار داده و بر اساس آن به جمع بندی ، نتیجه گیری و تحلیل پرداخته است. درکنار هم قرار دادن این آراء برای مقایسۀ راحتتر خوانندگان محترم، هدفی است که در این مقاله دنبال شده است.



صابئین در منابع:
1- صابئین درقرآن :
کلمه «صابی» به صورت جمع و به شکل «صابئین» و «صابئون» سه بار در قرآن تکرارشده است. این سه آیه همراه با مختصری از گفتار علامه طباطبائی در تفسیر المیزان و مجموعه قاموس قرآن مورد بررسی قرار می گیرد:
1- 1 سوره بقره، آیه 62:
ان الذین آمنو و الذین هادوا و النصاری و الصابئین من آمن بالله و الیوم الاخر وعمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.
کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که به آیین یهود گرویدند ونصاری و صابئین هرگاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است و هیچ گونه ترس و اندوهی بر آنها نیست.
طباطبائی در بیان این آیه چنین نتیجه می گیرد که نام ها و اسم هایی مانند مؤمن، یهودی، نصرانی، صابئی، برخورد گزاردن موجب اجر نخواهد شد. زیرا مقصود از ایمانی که در ابتدای آیۀ «ان الذین آمنو» ذکر شده، ایمان ظاهری و نام مؤمن بر خود گزاردن است.
در ادامۀ تفسیر آیه، صاحب المیزان با استفاه از روایات نقل شده در «الدر المنثور» به نقل از سلمان فارسی، می افزاید که وی از پیامبر خدا دربارۀ اهل دینی که با آنها بوده و پس از شرحی از نماز و عبادات ایشان سئوال نموده،درپاسخ او این آیه نازل شده است. همچنین روایات مبسوط دیگری در همین منبع در تأیید موضوع صابئان و نزول آیۀ مورد بحث ذکر شده است. (طباطبائی1363:ج1، ص275)
از آنجا که در این آیه صابئین پس از یهود و نصاری ذکر شده اند. در بحث تاریخی آن علامه طباطبائی در تفسیر المیزان به بیان بحثی از ابوریحان بیرونی در «آثار الباقیه» پرداخته،که مضمون کلی بحث ارائه شده حکایت از تاریخ صابئان دارد.اومعتقداست: نخستین کسی که از این گروه ادعای پیامبری داشته بوذاسف است که در هندوستان و پس از سلطنت «طهمورث» ظهور کرد. او نویسندگی فارسی را اختراع نموده و مردم را به دین صابئین دعوت کرد.
سلاطین پیشدادی و بعضی از کیانیان که در بلخ زندگی می کردند خورشید و ماه و کواکب را بزرگ می شمردند تا وقتی که زرتشت ظهور کرد. بقیه صابئین را که در حران زندگی می کنند حرانیه می نامند که منسوب به «هاران بن ترخ» برادر ابراهیم می شناسند.
این گروه ها «معابد» و «هیاکل» ی داشتند که به کواکب منسوب بودند و عبادت ها و مناسک خاصی داشته اند که ازتفاوت های ظاهری ومعنائی برخوردار است. خواستگاه وموطن اولیه این گروه چون بسیاری از مسائل مربوط به صابئین محل اختلاف بین مفسران ومورخان است. چنانچه صاحب المیزان در این مورد محدوده جغرافیایی ایران را جایگاه اولیه آنها معرفی کرده وآنهارابنا برروایت ابوریحان معرفی می کند.
2- 1سوره مائده آیه 69
«ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئون و النصاری من آمن بالله والیوم الاخر و عمل صالحا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»
«آنها که ایمان آورده اند و یهود و صابئین و مسیحیان هرگاه به خداوند یگانه و روز جزا، ایمان بیاورند و عمل صالح انجام دهند نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد.»
در این آیه باز مضمون آیه پیشین با اندکی تفاوت در بیان، تکرار شده است. به این معنی که از لفظ «صابئون» به جای «صابئین» استفاده شده و در عین حال صابئین بر نصاری تقدم داده شده است.
در این آیه مشابه آیه پیش، مردم به دو دسته تقسیم شده اند. مومنان و اهل ادیان الهی چون یهود، صابئین و ترسایان. باتوجه به قرار گرفتن اسم موصول «الذین» بین وجه اول و دوم گروه های مذهبی، صابئان از اهل کتاب و در زمرۀ یهود و نصاری معرفی شده اند.
پس در مجموع با توجه به این دو آیه می توان چنین نتیجه گرفت که صابئین در زمره اهل کتاب اند و مشخصه های ایمان، توحید و معاد در مورد آنها صادق است وهمچنین .آنها می توانندبا انجام عمل نیک ونیکو کاری مستحق پاداش معنوی و سرانجام رهایی از بیم واندوه باشند.
3-1 سوره حج، آیه 17:
«ان الذین آمنوا و الذین هادوا و الصابئین و النصاری و المجوس و الذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامه ان الله علی کل شئ شهید.»
«مسلماً کسانی که ایمان آورده اند و یهود و صابئین و نصاری و مجوس و مشرکان خداوند در میان آنها روز قیامت داوری می کند و خداوند بر هر چیز گواه و آگاه است.»
طباطبایی در المیزان ضمن تشریح و تفسیراین آیه مردم را به چهار گروه تقسیم می کند. گروهی تابع پیشوایی گمراه کننده، گروهی پیشوایی گمراهان را بر عهده دارند و گروهی مذبذب و سر گردان هستند. در کنار اینان گروهی نیز به خدا ایمان دارند.
در تفسیر و معرفی «صابئین» نیز او چنین می افزاید که: «مراد بصابئین پرستندگان کواکب نیست به دلیل خود آیه که میان صابئین و کیشی که حد وسط میان یهودیت و مجوسیت است و کتابی دارند که آن را به حضرت یحیی بن زکریای پیغمبر نسبت داده اند و امروز عامه مردم ایشان را "صَبی" میگویند.» (طباطبایی1363:ج14،ص530)
در جمع بندی این آیه و ضمن معرفی مشرکان مفسر مذکور به اصول مذاهب «وثنی ها» اشاره کرده ا ووثنی ها را همان مشرکان و کسانی می داند که منظور نظر آیه است .آنها«اصنام »می پرستیدند و سه اصل مذهبی داشته اند که عبرتند از مذهب وثنیت صابئه ،وثنیت برهمائیه وبالاخره وثنیت بوذیه .
در این آیه به رغم دو آیه ای که پیش از این ذکر شد ،با افزوده شدن کلمه «مجوس»وطرح مسئله مشرکان ،داوری میان گروه های مختلف رابه خداوند ودر روز قیامت موکول می کند .معرفی مردم با سه عنوان مومنان ،مشرکان واهل کتاب وجدا شدن سه فرقه مذهبی با اسم موصول «الذین» وقرار گرفتن مجوس در کناریهود ،صابئین ونصاری یک جریان اعتقادی را در خود نهفته دارد که حکایت از اهل کتاب معرفی کردن آنها دارد.وی مراداز صابئین راپرستندگان کواکب نمی داند،علت این نظر را جدا کردن مشرکان و صابئین در این آیه می داند . به این معنی که با توجه به این توضیح و تفسیر او موضوع معرفی «صابئین» را از «وثنی ها» جدا می نماید.
در مجموع صاحب المیزان با توجه به این سه آیه چنین نتیجه گیری می کند که با توجه به آیات فوق می توان گفت که صابئین در ردیف اهل کتاب و دینشان یک دین آسمانی و الهی و صاحب شریعت معرفی شده اند. اما با توجه به ادامه آیه سوم بعدها از آیین خود منحرف شده اند. از نظر مفسر فوق الذکر با توجه به اظهار نظرهای بیرونی او مذهب این گروه را آیینی آمیخته از مجوس و یهودی و رگه هایی از آیین حرانی می داند.
با دقتی در متن آیه های ذکر شده و مطالعۀ دقیق نقطه نظرهای علامه طباطبایی در تفسیر المیزان این نتیجه گیری تا حدی عجیب به نظر می رسد. زیرا در یک بحث او این گروه را اهل دین و مذهبی در کنار دیگر مذاهب اهل کتاب معرفی می نماید و از طرف دیگر با توجه به اظهار نظرهای بیرونی می توان نظریه او را مورد نقد قرار داده و با به منابع دیگر در بعضی موارد نقض نمود.
همان گونه که پیش از این گفته شد، ایشان در جایی مراد از صابئین را پرستندگان کواکب نمی داند(ج14،ص 530)آنها را حد وسط یهودیت و مجوسیت و با کتابی که منسوب به حضرت یحیی بن زکریا معرفی کرده است.
4-1 صابئین درقاموس قرآن:
موضوع صابئین در کتاب «قاموس قرآن» نیز مطرح شده است. صاحب قاموس ضمن بحث پیرامون مفهوم لغوی «صابی» به آیات مورد نظر اشاره کرده و یقین می کند که با توجه به آیه 62 از سوره بقره و آیه 69 از سوره مائده، این گروه از اهل توحید و در ردیف یهود و نصاری قرار دارند زیرا اگر در آیه 17 سوره حج با عنوان «والدین اَشرَکو» هم یاد شده است می تواند مبین این نکته باشد که آنهاهم درردیف نصاری ومجوس اند. « لازم نگرفته که صابئین حتماً از آنان باشند و چه مانعی دارد که بگوئیم در ردیف الذین هادوا والنصاری و المجوس اند.»(قریشی1361:ج4،ص96)
مطرح شدن این گروه در قرآن آن هم سه بار از نظر قریشی دلیلی بر وجود و کثرت آنها در آن زمان است و گرنه قرآن به آنها اعتنایی نمی کرد و در ردیف یهود و نصاری محسوب نمی شدند. وی آنها را بر دین توحید دانسته که پیامبر و شریعتی هم داشته اند اما پس از پیامبرشان به تدریج به بت پرستی و پرستش کواکب گرایش یافتند.
قریشی به نقل از «عیون اخبار الرضا» باب دوازده و کتاب «توحید» باب شصت و پنج، مذاکره آن حضرت را با صاحبان عقاید مختلف و «عمران صابی» نقل کرده و از این بیان نتیجه می گیرد که آنها در دوره ای از آزادی مذهبی برخوردار بوده اند. در عین حال او به نقل از تفسیر برهان از علی بن ابراهیم به نقل از امام رضا (ع) نقل می کند که «صابئون» قومی اند نه مجسوس، نه یهود، نه نصاری، نه مسلمان. آنها گروهی اند که کواکب و نجوم را پرستش می کنند.
این نقل قول را صاحب تفسیر المیزان هم بیان کرده است. اما شاید بتوان گفت که این نظر امام (ع) ناظر بر شرایط خاص آنها در آن زمان بوده است که مؤیدی بر عدم اخذ جزیه از آنها نیز قلمداد شده است.
2- صابئین از نظر مسعودی :
ابوالحسن علی بن حسین مسعودی احتمالاً280ق/ 891م. در بغداد متولد گردیده است. اولین مرحلۀ زندگی علمی او را سیر و سفر در سرزمین های اسلامی و غیر اسلامی تشکیل می دهد. طی این سفر ها ,وی عراق، ایران، مصر، سوریه، فلسطین، ارمنستان، هند، سیلان، عمان و سواحل شرقی آفریقا وشاید ماداگاسکار را زیر پا گذاشت. سرانجام در شهر فسطاط مصر در 345 ق /956م در گذشت.
طی این سفرها وی از نزدیک با آداب و رسوم مردم و آراء بسیاری از دانشمندان آشنا شده است.به اقرار خودش این ملاقات ها در زندگی علمی او تأثیر بسزایی داشته است. (مسعودی1365:ص6)
حاصل تلاش های علمی او بنا بر نقل خوداو سی و شش اثر است. در این میان جز مروج الذهب و التنبیه و الاشراف، هیچ نشانی از دیگر آثار او نیست. مروج الذهب را مسعودی در 332 ق تألیف و در سال 336 ق در آن تجدید نظر نموده است. این کتاب در 132 باب تدوین و به دو بخش قبل و بعد از اسلام تقسیم گردیده است. بخش نخست از خلقت جهان و توصیف زمین و ذکر سرزمین ها ودریاها و رودها و کوه ها آغاز می شود و تاریخ انبیاء واخبار ملت ها را از یهود ، مسیحی ، هندی ، ایرانی ، یونانی ، رومی و عرب باز می گوید و بخش دوم از ولادت پیامبر اسلام (ص) آغاز می گردد و تاریخ بعثت و هجرت پیامبر(ص)وخلافت خلفای راشدین ، اموی وعباسی را تا سال 336 بیان می کند. شیوایی بیان و قدرت توصیف او ازاماکن،افرادوعقایدگروه های مختلف به این اثر جایگاهی بی نظیر در میان کتاب های تاریخی بخشیده است.
نویسنده خود درباره آثارش معتقد است که « آنچه که در این کتاب هست به سالهای دراز با کوشش و رنج بسیار و سفرهای مکرر و گردش در ولایت های شرق و غرب بسیاری ممالک غیر مسلمان فراهم آورده ایم. پس هرکه این کتاب ما را بخواند بدیده محبت در آن نگرد و بزرگی کند و خطاهایی را که از تغییر ناسخ و تحریف نویسنده در آن آمده اصلاح نماید، دربارۀ من نسبت علم و حرمت ادب و لوازم درایت را رعایت کند....پیوسته در سفر و حرکت بوده ایم واز خطای انسانی و ناتوانی بشر به کنار نبوده ایم.» (همان:ص13)
استناد به این دو منبع در این مقاله به جهت نوع نگاهی است که مسعودی به موضوع صابئین دارد. این توجه زمانی کامل می شود که به کتاب دیگر او نظری داشته باشیم زیرا همراه با سفرها در کتاب التنبیه و الاشراف ضمن بررسی گاه شماری وشرایط جغرافیایی ملل و اقوام قبل از اسلام و در بیان موضوع صابئین آنها را در زمره حنفاءمعرفی می کند. او ضمن بحث از دو هرم بزرگ که در سمت غرب فسطاط مصر است آنهارا از عجایب بناهای جهان بر شمرده است. وی در ادامه بحث می افزاید این بناها را صابیان قبر پیکرهای پاک می دانند. «با اخبار طلسم خانه ها که در دیگر دربار مصر هست و خانه عبادت ستارگان هفتگانه پنج ستاره و دو نیر و دیگر گوهرهای عقلانی و اجرام سماوی است...» ( مسعودی1349:ص20)
موضوع اصلی وقابل توجه بسیاری از محققان در تاریخ ادیان مسئله پیامبرورهبران آنها است .در این مورد صاحب التنبیه والاشراف در معرفی آنها چنین می گوید:«مطابق رأی صابئین که پیغمبری را به وحی ندانند بلکه به نظر ایشان پیامبران نفوس پاکیزه اند که از آلودگی های این جهان صافی و مهذب شده اند و مایه های علوی با آنها یکی شده و از چگونگی چیزها بیش از وجود وهم از اسرار جهان خبر یافتنه اند.» (همان:ص19)
تلقی مسعودی از صابئین با توجه به موقعیت جغرافیایی آنها تقسیم بندی می گردد. به این معنی که محل استقرار این گروه ها را در حران،جنوب عراق ، مصر ، یونان ، روم ، چین و هند معرفی کرده و مشخصات مربوط به هر گروه را با توجه به موقعیت جغرافیایی آنها تشریح می کند. به عنوان نمونه او ضمن معرفی صابئین مصر می نویسد که این گروه رو به سمت جنوب رو به قبله و پشت به شمال نماز و عبادت می کنند در حالی که صابئین ساکن جنوب عراق به سمت شمال و سمنیان که همان صابئین چین هستند و پیرو مذهب بوذاسب و عوام یونان هستند و صابئین هند به سمت مشرق و صابئین حران به سمت جنوب نماز می خوانند و عبادت می کنند.[1] او در مورد رهبر اولیه آنها معتقد است در زمان طهمورث پیرنو بجهان و ... به پادشاهی رسید و در زمان او مردی به نام بوداسف پدیدار شده و مذهب صابیان را آورد. (مسعودی 1365: ج 1 ، ص218)
بیان تفاوت مناسک در این اقوام از نظر مسعودی دور نمانده است ودر این باره معتقد است که صابئین یونان خوردن گوشت خوک، جوجه و باقلا را حرام نمی دانستند در حالی که سایر گروه های صابی این غذاها را بر خود حرام می دانستند.
در پرداخت ها و تحقیقات مختلف پیرامون صابئین خواستگاه و یا مناطق جغرافیایی متفاوتی برای حیات اجتماعی این گروه ذکر شده است. از آن جمله دوران اقامت در اورشلیم، دوران اقامت در مصر، دوران اقامت در بین النهرین واقامت در حران.
مجموعۀ اطلاعاتی که توسط مسعودی پیرامون معرفی صابئین صورت می گیرد. محدودۀ شکل گیری و تکامل حیات آنان در حران معرفی شده است.چنانچه او حتی در التنبه والاشراف صابئین مصر را باقی مانده صابئین حران می داند. (مسعودی1349:ص108) و در باب معابد صابئین حرانی می نویسد: « معبد هایی به نام جواهر عقلانی و ستارگان داشتند که از جمله معبد علت اولی و معبد عقل بود من نمی دانم منظورشان عقل اول بود یا عقل دوم صاحب منطق در مقاله سوم ازکتاب نفس از عقل اول که عقل فعال است واز عقل دوم سخن آورده و ...» (همان :ص598)
معبدهای دیگر آنان را او با این عنوان ها نام می برد: معبد سنبله، معبد صورت، معبد نفس از نظر او این معبدها گاه مثلث، شش گوشه، سه گوشه، چهار گوشه، یا هشت گوشه بوده اند.
اختفاء اسرار که از مشخصات صابئین بوده است در مورد این معبد ها هم به چشم می خورد چنانچه مسعودی معتقد است که در این باره و شکل ساخت این مکان ها که به منظور مراسم قربانی و نیایش بر پا می شدند رموز و اسراری وجود داشته که به دقت مخفی نگه داشته می شد.یکی از این معابد که در زمان او (332) وجود دارد معبد «معلیتیا» نام دارد که به نظر آنها معبد آزر پدر ابراهیم است.
توصیف معابداین گروه توسط مسعودی تا حدی به نظریه وتوصیف ابن الندیم نزدیک است. هم توصیف هندسی و هم ذکر قربانی در این معابد و سوزانیده شدن قربانی ها طی مراسمی که به صورت مختصر به توضیح آن پرداخته است، با اطلاعات ابن الندیم همخوانی دارد .
2-2 موطن اولیه صابئین:
مسعودی در این منبع به صراحت خواستگاه و موطن اصلی صابئین را معرفی نکرده و اصولاً به بحث مستقیم پیرامون آن نپرداخته است. اما با توجه به اطلاعات جانبی می توان چند منطقه را به عنوان خواستگاه اولیه آنان (با ظن و گمان علمی) مطرح کرد. از آن جمله مصر، اورشلیم، مادای(ایران) و حران است .
بحث و تجزیه و تحلیل پیرامون این مسئله از حوصلۀ این مقاله خارج است. اما از آن جهت که مسعودی پیرامون صابئین حران سخن گفته است اشاره ای به این موقعیت از حیات جغرافیایی صابئین صورت می گیرد:
حران در جنوب ترکیه واقع است. اگرچه این منطقه به عنوان ارض موعود و یا موطن اصلی آنها مورد توجه قرار نگرفته است. اما در محدودۀ زمانی معینی به دلیل فراهم بودن امکانات علمی و مدارس یونانی در این منطقه گروهی از صابئین به حران مهاجرت نمودند. در مدت استقرار این گروه در این محدودۀ جغرافیایی، حکایت های زیادی از بروز اختلاف آنها با ستاره پرستان در منطقه بیان شده است. اختلافاتی که در طول زمان از حجم و حساسیت آنها کاسته شده به اشکال دیگری در تفکر و مناسک صابئین رسوخ یافته است.
پس از این زمان سکونت در میان رودان توسط آنها به دنبال مهاجرت های کندی و در زمان طولانی صورت می گیرد که در طول تاریخ به دلایل مختلف سیاسی و اقتصادی رخ داده است.
لازم به ذکر است که در منابع صابئین احساس تعلق و وابستگی به منطقه جغرافیایی مادای (ایران) و مصر بیش از دیگر مناطق ذکر شده است.
3-2 صابئین وفلسفه:
مسعودی در ادامه تشریح آشنایی کودکان با بتان در سردابهای معلیتیا، از فیلسوفانی سخن می گوید که آراء آنان با شرایط عامه متفاوت است. در این حال او انتساب صابئین به فلاسفه را نسبتی مجازی معرفی کرده که به جهت یونانی پنداشتن آنها صورت گرفته است.
نکتۀ دیگر که این ذهنیت را استحکام می بخشد، حک سخنی از افلاطون بر در انجمن این گروه در حران است با این مضمون که «هر که خویشتن را شناخت بخدامی رسد.»
به نظر می رسد مسعودی ضمن بیان این نکته تلاش می کند تا اصول مشترکی را برای همه گروه های صابی معرفی می کند که ازتفکرات فلسفی واحدی ریشه گرفته است. این تفکر حاوی موضوعی فلسفی حول محور انسان است .این انسان با رشد اخلاقی می تواند خود را به خدا نزدیک کند. در مجموع او ضمن معرفی مختصر آراء بزرگان و صاحب نظران صابی این گونه نتیجه گیری می نماید که ملل عالم به دو گروه تقسیم شده اند،گروهی که تحت تعلیم انبیاء قرار گرفته اند و گروهی که تحت تاثیرتعالیم انبیاء واقع نشدند.او صابئین را ازجملۀ گروه دوم پنداشته است،لذا از این نظر شهرستانی هم با مسعودی همآوا گشته است.
خارج از دیدگاه مسعودی، امروزه نیز تأثیر افلاطون بر تفکر و منابع مذهبی صابئین مندایی قابل رویت است. از آن جمله «در بوثه های اولیه گنزا».[2]
در تفکر این گروه هر چیز یک نمونه مثالی دارد. این نمونه مثالی در آسمان بالایی و یا در آسمان پایینی قرار دارد. این نمونه ها شامل همه انسان ها، اجزاء طبیعت، حیوانات و حتی هر گونه خوبی، بدی، پاکی و .... است.
در مورد نقش این گروه در مسائل سیاسی و حکومتی و در بحث ذکر طبقات ملوک روم می نویسد: همه ملوک روم از غائیوس مصر که تا آن زمان (زمان مسعودی) 78 پادشاه بوده اند. که از جمله آنها ملوک صابی که حنیفان عنوان یافته اند. به نظر او سی امین پادشان این گروه، فیلیپس قیصر، شش سال پادشاهی کرد او مذهب صابیان را رها کرده و مذهب نصاری را پذیرفت و این مسئله خود عامل اغتشاش و شورشی علیه او شد. این شورش در نهایت منجر به کشته شدن فیلیپس و حکومت دافیوس شد. (همان: صص121-122)
در طبقه دوم از ملوک روم هم قسطنطین پسر قسطنس به دلیل پیس بودن و اینکه در آیین حنیفان پادشاه نمی تواند پیس باشد به نصرانیت گرایش یافت.
موضوع انتساب عنوان صابی به این گروه توسط مسعودی به نام مادر یحیی مربوط دانسته می شود . در این مورد او چنین می نویسد: «به اعتقاد نصاری بسال پانزدهم پادشاهی طیباریوس ایشوع ناصری (عیسی) در رود اردن تعمید یافت. تعمید دهندۀ وی پسرخاله اش یحیی بن زکریا بود. بدین جهت او را یحیی تعمید دهنده گفتند. نام مادر یحیی صابات بود و شش ماه از عیسی بزرگتر بود.»( همان:ص115)
نویسنده در موضوع معرفی ملوک قدیم ایران یعنی کیانیان به دین آنها اشاره کرده است. در این توضیح مسعودی حنیفان و صابئین را یک آیین دانسته است: «ایرانیان پیش از آن بر دین حنیفان یعنی صابیان بودند و این مذهب را بوذاسف به طهمورث عرضه داشته بود.»(همان:ص 86)
در این قسمت از موضوع مسعودی معرفی این گروه و عقاید آنها را به نقل از دو کتاب «المقالات فی اصول دینیات» و «خزاین الدین و سر العالمین» می نویسد.
او ضمن معرفی گروه های مختلف مذهبی با تفضیل بیشری به بیان عقاید ومناسک صابئین پرداخته است. «...حنفیان وکلدانیان یعنی بابلیان که باقیمانده آنها در مرداب های ما بین واسطه و بصره در دهکده ها بسر می برند و سوی قطب شمال و جدی نماز می برند و سمنیان که صابیان چین و پیرو مذاهب بوذاسف و عوام یونان هستند و سوی مشرق نماز می برند و صابیان مصر که بروزگار ما صابیان حران باقیماندۀ آنها هستند و رو بقبله و پشت به شمال نماز می کنند و در بسیاری خوردنی ها چون گوشت خوک و جوجه و سیر و باقلا وغیره که صابیان یونان می خورند امساک می کنند..»(همان: صص 146-145)
در ادامه او ضمن تشریح واژه حنیف و صابی این گروه را منتسب به صابی بن متوشلخ بن ادریس می داند. از نظر نویسنده وی پیرو دین حنیفی قدیم بوده است.
مسعودی در گفتگو با مالک بن عقیون و دیگر هم کیشان او در مورد نحوه مراسم عبادی، قربانی و نیایش های آنان گفتگو کرده است. حاصل این گفتگو این بود که بعضی از این افراد وجود شایعاتی مبنی بر اینکه چشم گاو سیاه را می بندند و نمک به صورت آن می پاشند، آنگاه سر گاو را بریده و با توجه در حرکات اعضای بدن آن حیوان اوضاع سال را پیش بینی می کنند رد نمودند. اما بعضی از مناسک و قربانی های که مورد پذیرش آنها قرار گرفته است توسط او بیان نمی شود.
در مجموع مسعودی بنیانگذار آیین صابئین را فردی به نام «بوذاسف» معرفی کرده است. از نظر او بوذاسف در اصل فردی هندی است که در هند ظهور کرده و سپس از آنجا به «سند» و پس از آن به زابلستان و کرمان رفته و ادعای پیامبری نموده است. او خود را واسطۀ بین خدا و خلق او دانسته و با این شعار مردم را به خویش دعوت کرده است. پس از مدتی او عازم فارس شد.
مسعودی ضمن بیان «ملوک طبقه اول ایران» ظهور بوذاسف را در دوره سلطنت طهمورث معرفی کرده. « در یکی از سالهای پادشاهی وی مردی بنام بوذاسف پدیدار شد و مذهب صابیان را آورد و گفت: " معالی شرف کامل و صلاح عام و سر چشمه زندگی در این سقف بلند است و ستارگان مدبرانند که روند و آیند و همه تغییرات جهان از درازی و کوتاهی عمر و تفرقه اشیای بسیط و تفکیک مرکبات و کمال صور و بر آمدن و فرو رفتن آب نتیجه حرکت ستارگان است که بر افلاک روند و مسافت ها پیمایند و به نقطه ای رسند و از نقطه ای دور شوند و تدبیر اکبر از ستارگان سیار و افلاک آنست.»
در ادامه تشریح فکری این گروه مسعودی چنین نتیجه می گیرد که عقاید صابئین حرانی و کیمرایی متفاوت است و مسکن گروه دوم را ما بین واسط و بصره عراق در حدود مرداب ها و بیشه های آن منطقه معرفی می کند. (مسعودی: 1365، ص218)

4-2 منا بع مورد استناد :
استناد به اطلاعات هر نویسنده ای بیش از هر نکته مهمی توجه به منابع مورد استفادۀ او است. واضح است که مسعودی طی سفرهای خویش مدت چندان طولانی را در حران بسرنبرده است لذا به نظر می رسد اطلاعات مسعودی در مورد معابد صبیان حران محدود به شنیده های او پیرامون آنهاست. این مسئله به رغم اقامت کوتاه مدت او در حران بعید به نظر نمی رسد. اما با توجه به متن کتاب ومذاکرات صورت گرفته باساکنان و بعضی از صاحبان اندیشه چون«حارث بن سنباط» که از نصارای ملکانی حران بوده است منبع اصلی اطلاعات او در این باره محسوب می شود.
- منبع دیگر مسعودی، قصیده بلند ابن عیشون حرانی قاضی بوده است که در قصیده ای طولانی خانه و چهار سرداب زیر آن را همراه با وضعیت بتان و نحوۀ ارتباط با بتان توسط مردم در این منطقه را بیان کرده است.
به نظر می رسدمراجعه به کتابی از ابوبکر بن زکریای رازی نیز از منابع دیگر مورد استفاده وی بوده است .البته در این کتاب فقط مذهب صابئان حرانی مطرح شده و از دیگر دوره های آنها سخنی گفته نشده است.
- مالک بن عقیون که از صابیان حران بوده است،منبع دیگر اطلاعات نویسنده است که مسعودی ضمن گفتگو با او و دیگر هم کیشان وی، دربارۀ نحوه انجام مناسک آنهااطلاعاتی مهمی را کسب نموده است.
در مجموع می توان گفت که مسعودی با روش مشاهده، گفتگو با صاحبان اندیشه و در عین حال مراجعه به منابع به دریافت اندیشه این گروه نائل شده است. با توجه به اشاره های دقیق مسعودی در بیان بعضی از زمینه ها و اعتقادات این گروه می توان گفت که او در معرفی صابئین حرانی بهتر از دیگر نویسندگان قدیمی این حوزه موفق بوده است.
اگرچه او را مورخی مسلمان و شیعه معرفی کرده اند. اما کمتر تمایل به غرض ورزی در بیان دیده ها وشنیده های او به نظر می آید. ضمن آنکه همان گونه که پیش ازاین ذکر شد او خود به خوانندگانش این نوید را داده است: «هرکه این کتاب ما را بخواند بدیده محبت در آن نگرد و بزرگی کند و خطاهایی را که از تغییر ناسخ و تحریف نویسنده در آن آمده اصلاح نماید، دربارۀ من نسبت علم و حرمت ادب و لوازم درایت را رعایت کند.»
در هرحال این کتاب از اولین منابع تاریخی در نقل آراء شرایط جغرافیایی و آیین های صابئین محسوب می گردد.
3- صابئین از نظرشهرستانی :
محمد بن عبدالکریم بن احمد شهرستانی از فیلسوفان و متکلمان قرن ششم هجری است. در سال 479 ق در خراسان متولد و در 548 ق وفات یافت.
الملل و النحل از جمله کتاب های معروفی است که مباحث پیچیدۀفلسفی و اطلاعات وسیع تاریخی را در بر می گیرد. شهرستانی در این کتاب به تشریح آراء فلاسفه یونانی و مسلمان ودرکنارآن طرح اندیشه ها و تفکرات فلسفی اعراب جاهلی، مردم هند و ایران باستان پرداخته است. مبحث مربوط به صابئین توسط او از منابع مهم پیرامون این گروه محسوب می شود. به خصوص مناظره« صابئه و حنفاء »که در هیچ یک از منابع به تفصیلی که شهرستانی بیان کرده است دیده نمی شود.
بنا بر روایات مختلف شهرستانی به مدت سه سال در نظامیه بغداد حضور داشته است. (511-514) و به جز این زمان از شرح سفر و یا اقامت او در مناطق دیگری جز خراسان اطلاعاتی در دست نیست. در ضمن با توجه به اینکه زمان حیات او مصادف با اوج فشار به صابئین بوده و شاید کلیه معابد آنها در حران ویران شده بود. منابع کسب اطلاعات وسیع او تا حدی در هاله ای از ابهام قرار دارد.
نتایج مدت اقامت او در نظامیه بغداد در شیوۀ بحث و استدلال های او هویدا است به این معنی که با شیوۀ ارسطویی و با استفاده از فلسفۀ ابو علی سینا او به طرح پرسش های مختلف پرداخته و با ارائه پاسخ های مناسب تبحر و گسترۀ اطلاعات خویش را به نمایش گذاشته است.
به رغم اینکه امروزه در منابع مربوط به صابئین کمتر جای پای مباحث پیچیدۀ فلسفه دیده می شود، در سراسر الملل و النحل شهرستانی، بحث های طولانی پیرامون آشنایی آنان به فلسفه ارائه داده است و این در حالی است که می توان گفت، شهرستانی خود به انتزاعی بودن این تصور اذعان کرده است.
شهرستانی صابئه را در مقابل حنفیه قرار داده. «مدار مذهب صابیان بر تعصب روحانیون است. چنانچه مدار مذهب حنفاء بر تعصب بشر جسمانی است .دعوت صابیان باکتساب باشد و دعوت حنفا بفطرت.» (شهرستانی1373: صص10-11)
بررسی و تحلیل صابئین توسط او در سه باب صورت گرفته است. باب اول: اصحاب روحانیات. باب دوم: اصحاب هیاکل و اشخاص و باب سوم: حرانیه.
در معرفی باب اول او اینگونه می نویسد:« از جهت فعل گویند «روحانیات» سبب ها و واسطه های ایجاد و خلقت آفریگارند و بگردانیدن امور از حالی به حالی و متوجه ساختن مخلوقات از مبدأ به سوی کمال فرمان بردارند و از حضرت قدسی مدد می خواهند و فیض می رسانند به موجودات سفلی و از روحانیات بعضی مدبر: «سیارات سبعه» اند که هفت کوکب معروف اند در افلاک و ... هیکل ها را رب گویند و ...»( شهرستانی 1373: ص15)
از نظر او این گروه به وجود واسطه بین خدا و انسان معتقد هستند. یعنی موجوداتی با خصوصیات فرشته را عامل ارتباطی انسان و خدا معرفی می کنند.این همان چیزی است که امروزه به شکلی وسیع در آموزه های آنها دیده می شود.
در ادامه بحث او ضمن برشمردن مشخصات و اعتقادات فلسفی حنفاء این گروه را معتقد به راه انبیاء معرفی کرده و از جریانِ معتقد به اصحاب روحانیات جدا کرده و گروه دوم را با عنوان صابیه معرفی کرده و در ادامه به مناظره میان آنها می پردازدتا نتایج مورد نظر خویش را از طریق این پرسش وپاسخ ها بیان کند.
در ادامه مناظره و ارائه پرسش ها وپاسخ های هر دو گروه، چنین نتیجه گیری می کند که حنفاء پیامبران را واسطه انسان و خدا معرفی کرده اند، پیامبران با نشانه های انسانی، از نظر صابیه پذیرفتنی نیست. به این معنی که آنها معتقدند که ذات حق از اینکه واسطۀ انسانی داشته باشد، مبری است و لازم است تا واسطه ای از نور و نزدیک به ذات الهی این ارتباط را برقرار کند. این واسطه ها از نظر آنان از پلیدی و مشخصات مادی دورند و از نور، عقل محض و عناصری غیر مادی تکوین یافته اند. زیرا ماده با خصوصیت شرارت قابلیت انجام وظایف انبیاء را ندارد.
1-3 صابئین و نجوم :
باب دوم کتاب به معرفی «اصحاب هیاکل و اشخاص» به عنوان یکی از فرقه های صابیه پرداخته است. شهرستانی در این قسمت ضمن تشریح عقاید آنها در مورد نجوم سخن گفته است. اینکه آنها هر روز از ایام هفته را به یکی از ستارگان منسوب کرده و برای آن روز مناسک و مراسم خاصی داشتند. از نظر او این زمنیه های فکری به شکل گیری مقام هایی با عنوان «هیکل ها» منجر شده است. آنها به این هیکل ها تقرب جویند و از آن به روحانیات تقرب یابند. ستاره هایی که مبدأ این هیکل محسوب می گردند، هفت عدد هستند وحضرت حق «رب ارباب» و «اله الهه» به همه این کائنات تسلط کامل دارد.
شهرستانی در ادامه ضمن معرفی اصحاب اشخاص آنها را از پرستندگان بتان (الهه) شمرده است. در تشریح آراء این دو گروه در قالب «مناظرات ابراهیم» اصحاب هیاکل، ضمن بیان اعتقادات آنها به حرکت کواکب و سعد و نحس های فلکی واسطۀ مدبر های آسمانی با انسان را بیان می کند. در این اعتقاد مدبر های آسمانی در افلاک منزل دارند و از این طریق ذرات نور و خیر مطلق را در خود ذخیره کرده و به طور غیر مستقیم در سرنوشت انسان مؤثرند.
شاید بتوان گفت علت خطای شهرستانی از بحث معرفی اصحاب روحانیات منشأ گرفته است .یعنی از آنجا که صابئین به عالم ماده به عنوان مظهری از شر نگریسته و به سازمانی مملو از فرشتگان قائل اند که در خلقت آسمان ها و زمین درگیر بوده اند، از نظر نقطه اشتراکی با نظریات صابئین و اصحاب روحانیات، یافته است. در این حال است که صابئین به رغم اصحاب روحانیات به انبیاء چون آدم، رام، ورود، نوح، سام و یحیی اعتقاد دارند.
همچنین در ضمن معرفی طایفه دوم نیز از اعتقاد آنها به تأثیرات سعد و نحس کواکب به زندگی انسان ها خبر می دهد. این صورتی است که به گواهی منابع جدیدی که پیرامون این گروه منتشر شده است صابئین مندایی در حال حاضر در هیچ یک از منابع خود از اینگونه اعتقادات سخنی ندارند. حتی در گنز اربا، سیدرا ادنشماتا و ادراشایحیی از ستاره پرستی و ارتباط اعتقادی به کواکب نهی شده است. البته امروزه در بعضی از گروه های آنها به نوعی اعتقاد به حرکات سماوی وارتباط آنها با سعد ونحس ایام واستفاده از این قرائن برای نام گذاری های مذهبی واجرای بعضی از مناسک سود می جویند.
از نظر شهرستانی این گروه به شکل خاصی از عقاید که توأم با افتراق مظاهر خیر وشر است باور دارند .به این معنی که از نظر اوآنها این مظاهر را به تمام معنی از هم جدا کرده و برای آنها شرایط مجزایی را قائل هستند.
همان گونه که صابئین مندایی در حال حاضر، به ترتیب به نور و ظلمت و آب پاک وناپاک اعتقاد دارندو ماده از نظر آنها شر محسوب می شود. در کتاب شهرستانی هم این مهم مورد تأکید قرار گرفته است : « روحانیت از لاشئ پدید آمده اند. نه از ماده و هیولی و تمام ایشان یک جوهرند. بریک و تیره؛ جوهر اینها انوار محض است که به ظلمت اصلاً امتزاج نداردو از غایت نورانیت در نمی یابدآنرا حس و بصر مشاهده نتوان کرد ،واز نهایت لطافت عقل اندر آن حیرانست ،وخیال رادرآن مجال رسیدن محال.»(همان: ص17)
آنها فرشته ها را از نور مطلق می دانند. نور، عقل و حکمت است. عقل و حکمت هم خیر است پس در جهان آسمانی جز خیر وجود ندارد.
4- صابئین در نظرابوریحان بیرونی:
بیرونی بارها از گروه نام برده وبه تشریح تفکر و مسائل آنان پرداخته است. از آن جمله در« آثار الباقیه »در مطلبی با عنوان «در تواریخ کسانی که پیمبری را به خود بستند و اممی که فریب ایشان را خورده اند» می نویسدکه بوذاسف اولین کسی است که از این گروه ظاهر شد .او یک سال پس از پادشاهی تهمورث در هند ظاهر شد وبه زبان پارسی کتابی آورد . پس از مدتی تلاش و دعوت مردم گروه زیادی از مردم پیرو او شدند .
بیرونی در تشریح تاریخ و آرا این گروه آنان را ساکن حران می داند. وی در انتساب آنان به ابراهیم از برخی نقل قول ها مدد گرفته و به ذکر این نظریه ضمن شرح ماوقع می پردازد: «برخی گفته اند که این نام منسوب به هاران بن ترح می باشد که برادر ابراهیم است و او از دیگر روسای ایشان در دین پابرجاتر و متمسک تر بود و از این قوم ابن سنگلای نصرانی در کتابی که نقض نحله ایشان را نموده است و پر از دروغ و اباطیل کرده چنین نقل می کند که ابراهیم از جمله هم کیشان این گروه بود ولی از این مسلک خارج شد زیرا در قلفه او برصی پیدا شده و هر کسی که این مرض را بگیرد نجس است و ایشان با او مخالطه و آمیزش نمی کنند . پس به این ترتیب ابراهیم قلفه خود را برید یعنی ختنه کرد سپس داخل یکی از بیون اصنام گردید آوازی شنید که بت با او می گفت: ای ابراهیم تو از نزد ما با یک عیب خارج شده و اکنون با دو عیب بازگشتی. بیرون شو و دوباره بدین مکان مراجعت مکن. پس ابراهیم در خشم شده بتان را در هم شکست و از زمره صابئین خارج گشت سپس از کرده پشیمان شد و خواست بنا بر عادتی که ایشان در ذبح اولاد داشتند پسر خود را برای ستاره مشتری ذبح کند پس از اینکه کوکب مشتری صدق انابت او را دانست پسرش را به یک قوچ فدا گرفت.» (بیرونی 1352:ص262 )
همچنین او به نقل از عبدالمسیح بن اسحق کندی این گروه را به «ذبح بشر» معروف می داندو معتقد است که این قربانی ها برای کواکب و اصنام و هیاکل وبا حضور و مدیریت بزرگان مذهبی صورت گرفته است.
به نظر او صابئین برای هیاکل و اصنام خود معابدی ساخته و مراسم عبادت و قربانی را به روش های خاصی در آن معابد انجام می داده اند. زیرا برای هر یک از کواکب معبد و هیکلی ساخته شده بود .چنانچه به نقل از ابو معشر بلخی در کتابش که به« بیوت عبادات» موسوم است ذکر کرده که « هیکل بعلبک » برای بت شمس و «هیکل حران» منسوب به بت قمر در نظر گرفته شده است. به نظر او کعبه و بت های آن متعلق به همین گروه است و پرستندگان این بت ها از زمره صابئین بوده اند
1-4 صابئین وفلسفه :
موضوع رهبران و انبیاء این گروه از نظر بیرونی به شدت با مسئله فلسفه و فیلسوفان همراه شده است .زیرا او انبیاء آنها را از فلاسفه یونان معرفی می کند:« مانند هرمس مصری، آغاثاذیمون، والیس، فیثاغورث، با ما سوار جد مادری افلاطون و امثال آنها » (همان:ص265)
محرمات مورد نظر آنها از نظر بیرونی همراه با فلسفه وعلت حرمت هر یک از غذاها ذکر شده است . به این معنی که اگرآنها برخود ماهی وجوجه را حرام دانسته اند به این علت است که همیشه در حال تب است واگر سیر را چون دردسر می آورد وخون یا منی را که قوام جهان از اوست می سوزاند و اگر باقلا را حرام می دانند چون دهن را غلیظ و فاسد می کند.
پرستش و عبادت که از جمله نمادی های مشترک همه منابع در مورد این گروه محسوب می شود در کتاب بیرونی نیز از آن یاد می گردد. او برای این طایفه سه نماز واجب معرفی می کند. «نخست هنگام طلوع شمس هشت رکعت، دوم قبل از زوال شمس از وسط السماء پنج رکعت، سوم هنگام غروب آفتاب پنج رکعت در هر رکعت از نماز شام سه سجده است و در ساعت دوم روز یک نماز نافله می خوانند و یکی دیگر را در ساعت نه روز و سومی را در ساعت سوم از شب و از برای نماز طهارت و وضو به جا می آورند.» (همان،ص266)
2-4 موطن اصلی صابئین :
در مورد سابقه تاریخی و موطن اولیه صابئین او ضمن معرفی بوذاسف ،نظر دیگری را نیز مطرح می کند .او می افزاید شاید صابئین حقیقی همان هایی هستند که در بابل از گروه کورش و ارطخشاست هنگام حرکت به بیت المقدس باز ماندندو اکثر آنها بعد ها در واسط و سواد عراق ساکن شدند.این افراد بعدها با حرانیه مخالفت کردند وجز در اشیاء ودیدگاه های محدود ،با آنها موافقتی ندارند حتی بر خلاف حرانیه که رو به جنوب نماز می خوانند، صابئین به شمال نماز می خوانند.
وی پس از اشاره به اعتقادات مانویان در این باب به موضوع صابئین پرداخته و می نویسد که برخی از اهل کتاب معتقدند که «متوشالح را غیر از لمک پسری بود که صابی نام داشت و صابئه بدو منسوب اند.»( همان،ص267)
بیرونی در عنوان دیگری از کتاب باز به موضوع خاستگاه تاریخی این گروه می پردازد. او صابئین حقیقی را بازماندگان اسیرانی می داند که بخت نصر به بابل آورده و در آن دیار با عقاید مجوس آشنا شدندو پس از مدتی آیین مجوس و یهود را در هم آمیختند. درادامه او علت اختلاف نظر بین صابئین را برخوردار نبودن از وحی و الهام الهی می داند. اگرچه آنان به نظر بیرونی خود را به «انوش بن شیث بن آدم» منسوب می کنند.
جمع بندی اواز آراء متفاوت صابئین تا حد زیادی در این مبحث چنین به نظر می رسد. چنانچه او در این باره چنین می نویسد: «گاهی حرانیان را که از بازماندگان از معتقدان دین قدیم مغرب زمین هستند که رومیان پس از مسیحیت دست از آن برداشتند. صابئان گویند و این دسته خود را به آغاثاذیمون و هرمس و والیس و باماسوار که از فلاسفه به شمار می روند منسوب می دارند و اشخاص نامبرده را با جمعی دیگر از حکما پیغمبر می دانند و طایفه مشهور به صابئان ایشان هستند... و پیش از این ایشان را حنفا و وثنیه و حرانیان می گفتند.(همان: صص438-439 )
در مجموع به نظر می رسد بیرونی صابئین را از گروه حرا نی جدا کرد ه است.او ضمن معرفی عقاید و مناسک تاریخی حرانیان ،از تفاوت آشکار آنها با صابئین سخن گفته است .به این معنی که با استناد به حوادث تاریخی معتقد است آنها ضمن آشنایی با تفکر یهود و مجوس از امتزاج این دو زمینه اعتقادی ،به تحلیل پدیده ها و ابراز عقیده پرداخته اند.
بررسی آراء ابوریحان بیرونی از آن جهت که از منابع اصلی مورد استفاده علامه طباطبایی در تفسیر المیزان بوده است از اهمیت بیشتری برخوردار است. لذا به رغم اینکه نقل قول هایی از ایشان در نقل نظر علامه طباطبایی ذکر شده است در مبحثی جدا نیز به آن پرداخته شد تا در جمع بندی نهایی تشخیص دقیق تری به دست آید.
5- صابئین دربرخی آثار و منابع متاخر:
در کنار منابع اصلی و قدیمی مورد بحث در این مقاله نگاهی کوتاه بر منابع متاخر نیز داشته ایم که به صورت مختصربه ارائه نظریه های نویسندگان آن منابع نیز پرداخته می شود:
1-5 دکتر زرین کوب صابئین را با مندائیان متفاوت دانسته است. او آنها را در زمرۀ پرستندگان اجرام سماوی معرفی کرده و این نحله را جزء عقاید موجود در میان اعراب عصر جاهلیت محسوب کرده است. (زرین کوب1369:ص 50)
2-5 سلیم برنجی ضمن تلاش برای اثبات اینکه صابئین حران همان منداییان کنونی هستند. واژۀ صابئین را از کلمه مندایی_ آرامی صُبا یا صوا یعنی تعمید می داند. او این ارتباط واژگانی را چنین تحلیل می کند: «اعراب با استفاده از کلمۀ فوق یعنی صُبا (صوا) که گفتیم به معنی تعمید است مندائیان که مراسم تعمید خویش را همیشه در آب جاری انجام می دهند صُبه یعنی تعمیدیون نام نهادند و با اضافه کردن (ی) نسبت به همان واژۀ صُبا، صفت تعمیدگری را به هر مندایی داده و او را صُبی یعنی صاحب تعمید نامیدند و برای جمع بستن این کلمه به آن (ی،ن) و (و،ن) اضافه کرده و مندائیان را الصابئین و الصابئون نامیدند.»(برنجی1367:ص42 ) به نظر ا و اعراب امروزه برای نسبت دادن کار شستشو یا تعمید در آب جاری به مندائیان به آنان مغتسله نیز می گویند.
وی هم کیشان خود را قومی آرامی که محل سکونت اولیه آنان در مصر و فلسطین قدیم بوده است معرفی می کند. او معتقد است این طایفه از اولین آوارگان فلسطینی به شمار می آیند که حدود دو هزار سال پیش از این و تحت حمایت اردوان سوم مجبور به ترک دیار خود شده و به سوی اراضی مجاور دهانه رود کرخه در مغرب خوزستان آمده و در آنجا ساکن شدند.
از نظر او مندائیان خود را از پیروان حضرت آدم، حضرت شیتل (شیث به آدم)، حضرت نوح، حضرت سام بن نوح و بالاخره حضرت یحیی بن زکریا می دانند.
3-5 محیط طباطبائی آئین صابئین را در زمرۀ دین هایی می شمارد که قبل از نزول قرآن در جزیره العرب معمول بوده است، محسوب می کند. او این طایفه را در زمرۀ چهارمین دین صاحب کتاب ساکن در «مصب رود کرخه در تالاب ها و باطلاق های شمال غربی عربستان در شهرک طیب نزدیک به سوسنگرد و قرقوب نزدیکی شهر حویزه امروزی به حساب می آورد.»(محیط طباطبا یی1363:ص47)
موطن اولیه این طایفه از نظر ایشان در اواخر حکومت اشکانی از شمال سوریه به این منطقه منتقل شده و در صدر اسلام منطقه میسان یا میشان به عنوان محل استقرار دائمی این گروه از استقلال اداری خاصی برخوردار بوده است. تا سدۀ نهم هجری این استقرار ادامه یافته است تا اینکه بعد از توسعه حکومت آل مشعشع در خوزستان و در مناطقی چون اهواز، محمره، عماره و بصره استقرار یافتند.
وی مندائیان ساکن خوزستان و عراق را از باز ماندگان صابئین صدر اسلام دانسته و معتقد است صابئین در آیات قرانی مشمول صفت مومن به خدا و روز آخرت (توحید ومعاد ) با نیکو کاری مستحق پاداش معنوی وبالاخره رهایی از بیم و حزن و اندوه هستند. کتاب دینی آنان از نظر ا و کتابی به زبان «سریانی قدیم که آن را صحف آدم و کنز رب یا گنج عظیم می خوانند و عقیده دارند که حضرت یحیی بن زکریا این کتاب را به روایت از پیامبران سلف نوح و شیث و آدم، قریب دو هزار سال پیش در صورت مدون فعلی آن بدیشان تبلیغ کرده است.» (همان:ص 49 )
ایشان پس از نقل قول هایی از منابع مختلفی چون قرآن کریم، تفسیرهایی چون، ابوالفتح رازی و امام فخر رازی، ابن ندیم، سید مرتضی رازی چنین نتیجه گیری می کند که «مفسران قرآن بدون تشبث به ادعای نسخ این آیه دوبار دیگر در قرآن با تکرار لفظی و معنوی تأیید شده است و عدم توجه به سنت رسول و و عمل خلفای راشدین در رفتار با یهود و نصاری و تطبیق آن بر مجوس بحرین در حیات رسول اکرم و به امر او، از اهمیت درک مفاد کلی آیه که سند اصلی قبول پیروان چهار دین یهود و نصاری و صابئین و مجوس در مرتبۀ اهل کتابی که مورد حمایت اسلام و مسلمین باشد، غافل مانده اند» (همان: صص 8-57) همچنین او با اشاره به مسئله ستاره پرستان حرانی، موضوع استفاده آنان از عنوان صابئین را برای استفاده از چتر اهل کتاب بودن در داستان مأمون عباسیکه پیش از این ذکر شد، مورد تأکید قرار می دهد.
پس از آن ضمن تشریح آراء مفسران با اشاره به نظر ابن ندیم می نویسد که : «وقتی ابن ندیم در صدۀ چهارم می گوید که در نواحی دشت میشان قومی بودند معروف به مغتسله و در آن نواحی و بطایح بقایای آنها تا این زمان (صده چهارم) وجود دارد و باز در مورد صابئین حرانی قضیۀ سفر مأمون را به حران و اجبار حرانیان به تغییر دین و مذهب می نگریم که در نتیجه کلمۀ صابئین را بر خود بستند و از مواخذه او رستند. دیگر نمی دانیم چرا در اعتراف به وجود دو گونه صابی که یکی ستاره پرست و دیگری بنا به تعریف قرآن معتقد به خدا و روز واپسین باشد، مسامحه روا می داریم؟»(همان:ص 59 )
4-5 یکی دیگر از منابعی که در این مورد سخن گفته است ،کتاب «نگاهی به تاریخ خوزستان » است .ایرج افشار سیستانی در این کتاب منطقه خوزستان را از مساکن اولیه آنها معرفی می کندومی افزاید:
«در دوره ساسانیان، جمعی صابی( صابئین) پیروان حضرت شیث، در خوزستان سکونت داشتند و تا دوره اسلام نیز در این سرزمین بوده اند...تا یک سده پیش، بقایای آنان درروستاهای شوشتربه ویژه فرح آباد و روستاهای دزفول مخصوصاً در ایمن آّباد (کوتیان) سکونت داشتند و از راه دعانویسی امرار معاش می کرده اند .( افشار سیستانی :1366ج2 صص 5-704)
5-5 جان ناس در کتاب مشهور خود ضمن بحث پیرامون «معتقدات مذهبی اعراب »از آنها سخن گفته است . او مذاهب اعراب ر اصورت تحولی از عقاید سامیون اولین صحرانشینان می داند ، و این گروه را به عنوان یک دین نسبتاًمترقی در عربستان جنوبی یاد کرده که حول ماه پرستی یا عبادت قمر با تأثیر پذیری از مذاهب بابلی یا زرتشتی معرفی می کند .
جان ناس دین صابئی موجود در عربستان را دیانتی نسبتاً مترقی معرفی کرده که ستاره پرستی از ارکان اصل آن محسوب می شده است.
6-5 با توجه به اینکه سفر نامه ها از جمله منابع مهم تدوین تاریخ محسوب می شوند و مو ضوع صابئین ،عقاید ،دیدگاه ها وتاریخ آنها به اشکال مختلفی در سفر نامه ها آمده است . به سفر نامه تاورنیه به عنوان یک نمونه که دارای تحلیل های خاصی در مورد این گروه است ،اشاره می شود
تاورنیه در موضوع مسافرت ایران در کتاب دوم به مسئله سفر خویش به بصره می پرازد. او به سه قسم عیسوی در این شهر اشاره می کند: ژاکوبیت، نصرانی و عیسویان سنت ژان.
تاورنیه صابئین را در زمرۀ عیسوی های سنت ژان که در بصره با تعداد زیادی زندگی می کنند معرفی می کند. او معتقد است این گروه در دورۀ بسیار قدیم تر در ساحل رودخانه ژوردن ساکن بوده اند اما پس از تصرف فلسطین توسط مسلمانان مجبور به مهاجرت به بین النهرین و کلده شده و بعدها به ایران و عربستان رفتند.
او محل های زندگی آنها را سوتر (شوشتر) دسپول (دزفول) رومز (رامهرمز) اَدوزا (هویزه) نام برده و شغل غالب آنها را زرگری، نجاری و چلنگری معرفی می کند.
تاورنیه ضمن تشریح بعضی از مناسک این گروه، آنها را صُبی می خواند. از نظر او صبی به معنی کسانی که مذ هب خود را ترک کرده و به مذ هب دیگری گرایش یافته اندمعنی شده است . در عین حال او این مذهب را مملو از خطا واشتباه معرفی می کند:
«...عقیده آنها پر است از افسانه و اشتباهات پررنگ. ایرانی ها واعراب آنها را صبی می خوانند. بعضی اشخاصی که مذهب خود را ترک کرده و مذهب دیگر اختیار نموده اند.» (تاورنیه 1369: صص231-232 )
7-5 سید محمدعلی امام شوشتری که از ساکنان خوزستان بوده در کتاب «تاریخ جغرافیایی خوزستان» ضمن معرفی مردم خوزستان از صابئان به عنوان یکی از نژادهای باستانی منطقه یاد کرده است.
او جهت معرفی این گروه از نظریات ابن ندیم و یاقوت حموی یاد کرده و آنان را مردمانی از جنس سکنه قدیم کلده می داند که با عنوان نبط در کتب از آنها یاد شده است. همچنین نویسنده ضمن آنکه به نظریه های مختلفی مبنی بر ستاره پرست و یا یهودی دانستن آنها اشاره می کند آنها را از بقایای کلدانیان دانسته که «... اعتقاد بتعظیم کواکب را از اجداد خود بمیراث دارند نهایت آنکه در نتیجه مجاورت با زردشتیان و یهود و نصاری برخی از عقاید و عادات این ملل بایشان سرایت کرده است و صابیان مقیدند بر اینکه در جایی زندگانی کنند که آب روان باشد و ریش خود را اصلاح نمی کنند و شغلشان در محمره و اهواز عموماً زرگری است و در سابق رکاب و دهنه های اسب خوب میساخته اند و دهنه ها و رکاب های حویزه ساخت ایشان بوده است و محله ایشان در محمره بالای شهر کنار شط است.» (امام شوشتری1331 : ص75)
8-5 شرق شناسان مختلفی پیرامون صابئان به تحقیق وتضمین و تفحص پرداخته اند. ضمن بحث در پیشینه تحقیق به نظریات بعضی از آنها اشاره گردید. در این قسمت از مقاله به ارائه مختصری از نظریه پردازی های رودلف ماتسوخ اشاره می شود.دذرر
رودلف ماتسوخ در مقاله ای با عنوان «مسأله قدیمی ترین تاریخ مذهب صبی و اهمیت آن برای تاریخ مذاهب» به تشریح نتایج تحقیقات خویش می پردازد.
او مسئله صابئین را از آن جهت که تنها فرقۀ عرفانی قبل از اسلام محسوب می شوند که تا امروز باقی مانده اند از جالب ترین مسائل تاریخ مذاهب می داند. از نظر وی مطالعه پیرامون صابئین بهترین وسیله برای شناخت گنوستیسیزم یا عرفان قدیم است.
استفاده از تعریباتی چون «بلا شک»، «حتما»، «واضح است» و ... توسط ماتسوخ حکایت از اعتقاد قطعی به نتایج تحقیقاتش است. چنانچه در جایی می نویسد: «... عقاید اصلی مذهب صبی و اصطلاحات تحت اللفظی آن با اساس عرفان مسیحیت که بخصوص در انجیل یوحنا ثبت شده کاملاً یکسان و بلا شک با هم مربوط است» (ماتسوخ 13339: ص 23)
او در جهت تأکید بر این نظریه خود همراهی عناصر بابلی و فلسطینی با صابئین را رد نکرده اما علی رغم آن همچنان بر استواری زمینه های نفوذ اندیشه مسیحی در آنها در جریان کتابت قصه های مذهبی آنها تأکید می کند،چنا نچه در این باره می نویسد:
«... بعد از مهاجرت صابئین از فلسطین به بین النهرین نفوذ مذاهب دیگر مانند مذهب بابلی، زرتشتی، مسیحی-سریانی و بالاخره اسلام در این مذهب آنقدر تأثیر کرد که بعضی از علماء نمی توانند عناصر اصلی را از نفوذهای بعدی تشخیص دهند و گمان می کردند که این مذهب در خود بین النهرین وجود آمده و عناصر فلسطینی آن در نتیجۀ ارتباط با یهودیان بابلی و مسیحیان سریانی به صابئین رسیده ولی مداقه در عقاید اصلی این مذهب ثابت می کند که این فکر باطل است و مذهب صبی هیچ جا غیر از فلسطین و در هیچ دوره ای غیر از نیمه اول قرن اول میلادی نمی توانست بوجود بیاید. این عقاید اصلی که منشأ آنها فلسطین است و بدون آنها تصور این مذهب غیر ممکن می باشد زود تشخیص داده می شود و اهمیت اساسی آنها در مقابل عناصر بابلی موجود در این مذهب خوب معلوم و بارز است.»( همان ،صص23 – 25)
با توجه به این نظر، او جایگاه اولیه این گروه را فلسطین می داند و عمق اندیشه های دینی آنها را هنگام آغاز نگارش کتاب های دینی صابئین بر گرفته از اندیشه هاوعقاید مسیحی می داند .اگر چه نفوذ و تاثیر مذاهب بابلی ،زرتشتی واسلام را نیز نادیده نمی انگارد.
ماتسوخ احتمال همراهی مانی با این فرقه را تا پیش از پیامبری او قوی دانسته وبر تاثیر عمیق اندیشه های صابئین بر تعلیمات مانی صحه می گذارد.
6- جمع بندی:
در بحث تاریخ مذاهب، به نظر می رسد که صابئان تنها گروه با تفکرات عرفانی، مربوط به دوران قبل از اسلام هستند که می توان با توجه به دلایل محکم این تفکرات را تا امروز در فرقه ای مذهبی مشاهده کرد . لذا شناخت این فرقه از آن جهت که تنها بازماندۀ اندیشه های گنوسی از عرفان قدیم محسوب می شود از اهمیت ویژه ای .برخوردار است .در کنار این زمینه دلایل دیگری نیز برای اهمیت مطالعه پیرامون صابئین مطرح است که در مقدمه این مقاله به آنها اشاره گردید.
همان گونه که پیش از این اشاره شد به رغم قدمت تاریخی این تفکر و فرقه در منابع قرون اولیه میلادی کمتر به آنها اشاره شده است. تا اینکه درجریان نهضت ترجمه و در عصر خلافت عباسی آنها در کنار دیگر نحله ها و عقاید مطرح در آن زمان مورد توجه قرار گرفته و در دایره مطالعات دین شناسانه قرار گرفتند.
پس از آن ابوریحان بیرونی، مسعودی، شهرستانی و ابن الندیم از جمله مورخین و متکلمینی هستند که ضمن بحث پیرامون آراء و نحل مختلف ، از این فرقه، عقاید و مناسک آنها سخن گفته اند. پس از آن زمان موضوع این گروه مجدد سالها خارج از محدودۀ مطالعات قومی واقع شد تا اینکه در جریان مطالعات شرق شناسی دوباره مورد توجه قرار گرفتند. تا اینکه در سالهای اخیر این مطالعات حین ادامه روند علمی خود در خارج از ایران و بوسیله مستشرقین ،توسط محققان ایرانی نیز دنبال می شود.
در یک نگاه کلی به موضوع مورد بحث می توان چنین نتیجه گرفت که در منابع تاریخی به اشکال مختلف و از زوایای متفاوتی به صابئین توجه شده است.
با توجه به مطالعات و تحقیقات به نسبت گسترده ای که توسط اینجانب صورت گرفته است، مسعودی صاحب «مروج الذهب» تنها محقق مسلمانی است که در قرون اولیه در حران با گروهی با عنوان صابئین از نزدیک برخورد داشته و حتی با آنها به گفتگو نیز پرداخته است. از نظر او صابئین و حرانیان از یک فلسفه دینی و به یک نوع آیین و مناسک مذهبی برخورد دار بوده اند و در ظاهر تفاوت چندانی با یکدیگر ندارند.
مروج الذهب که تاریخ عمومی محسوب می شود ضمن تشریح آراء فلاسفه و تاریخ مذاهب به تشریح آراء صابئین پرداخته و مسکن اولیه آنها را مرداب های حور معرفی می کند. او با ارائه دقیق دیده ها و شنیده های خود سیمای آنها را دقیق تر از دیگر منابع ترسیم نموده است. اما چون بسیاری از منابع موفق به کشف و معرفی ریشه های دقیق و تاریخی این قوم نشده است.
پس از مسعودی، شهرستانی از جمله مورخین مشهوری است که به معرفی صابئین پرداخته است. او با استفاده از روش عقلی مبتنی بر پرسش و پاسخ و با در نظر گرفتن یک مخاطب نامعلوم و ذهنی به تشریح آراء آنها پرداخته است.
از آنجا که به ظاهر او با هیچ صاحب نظری به گفتگو نپرداخته است، نظریات ارائه شده توسط او صرفاً برداشت های ذهنی نویسنده محسوب می شوند. بحث های فلسفی پیچیده ای که توسط شهرستانی ، بین صابئین و حنفاء مطرح می گردد، حکایت از آشنایی این گروه با فلسفه افلاطونی، ارسطویی و ... دارد.
از نظر شهرستانی، صابئین معتقد به وجود واسطه ای به نام اصحاب روحانیات بین خدا و انسان بوده و این گروه را از وابستگی به ماده مبرا دانسته است. در مقابل حنفا ء به واسطه بودن انبیاء بین خدا و انسان معتقدند. از نظر او صابئه به اصحاب روحانیات که کواکب آسمانی هستند، معتقد بوده و آنها را در تقدیر و سرنوشت انسانی سهیم می دانند. برای پرستش این اصحاب بت هایی در نظر گرفته بودند. اگرچه در مبحث مناظرات، رئیس حنفاء ( ابراهیم ) را از هیکل ها و اشخاص مبرا می کند(شهرستانی:1373ج2،ص49)
در نهایت از نظر شهرستانی صابئین به سلسله مراتبی معتقد بوده اندکه در راس آن خدا و سپس ، اصحاب روحانیات، فرشتگان، کواکب که نماینده اصحاب روحانیات اند و در آخرین درجه هم انسان قرار می گیرد.
نظریات شهرستانی، مسعودی، ابن ندیم و دارای ارزش واعتبار والایی است که با دقت و تیزبینی می توان با حذف مباحث فلسفی و نظریه های حاشیه ای مهمترین اطلاعات را در اختیار خوانندۀ منتقد و دقیق قرار داد.
به نظر می رسد می توان بین صابئین واقعی و صابئین بطائح و بین النهرین و صابی های حران تفاوت قائل شد. گروه اول که امروزه مندائیان خود را بازماندگان آنان می دانند صابئین حقیقی اند و گروه دوم بت پرستان سریانی ساکن درحران هستند. شاید همین گروه باشندکه بنا بر نقل ابن ندیم در الفهرست در جریان عبور مأمون عباسی از حران با آنها گفتگو داشته و حکم بر «بت پرستی» آنان داده است. اما برای فرار از اجرای این حکم (اگرچه به دلیل مرگ مأمون عملی نگردید) به خود عنوان صابئی دادند.
از اینجاست که این گروه با این عنوان نیز شناخته شدند. در کنار این موضوع استقرار بلند مدت صابئین مغتسله در حران به موضوع یکی دانستن این دو گروه دامن زده است. تا جایی که شاید به همین دلیل است که این دو گروه حتی از جهت ظاهری هم تشابه زیادی پیدا کرده اند. زیرا بلند بودن موی سر مردان و نوع لباس آنها در بسیاری از منابع یکسان ذکر شده است.
شهر حران بنا بر نظریۀ غالب، معمولاً مرکز بسیاری از نحله های فکری و مشرب های فلسفی بوده است. وجود گروه های متعدد در این شهر چون بت پرست، ستاره پرست و ماه پرست و آیین مهر پرستی و در عین حال وجود جریان های توحیدی در کنار گونه های مختلف فلسفی و رواج یهودیت و مسیحیت در این شهر مؤید این ادعاست. در کنار رواج گونه های متفاوت فکری این شهر بنا بر تأیید بسیاری از منابع معمولاً مرکز تجارت بوده است. لذا تضارب آراء و نظریات دراین شهر به امری رایج تبدیل شده بود.
این گونه زمینه ها باعث گردید تا شهر حران مرکزی برای رشد نحله ها ومذاهب مختلف باشد. لذا مطرح بودن تفکرات حرانی ها و صابئین، گاه خطای تشخیص بعضی از نویسندگان در برداشت های خطا و ناصحیح امری دور از ذهن نیست. به خصوص که از جهاتی این دو گروه گاه دارای تشابه نظر نیز بوه اند. به عنوان نمونه صابئین مندایی به واسطه بودن سازمان وسیعی از فرشتگان که اراده الهی را بر انسان تحمیل می کنند اعتقاد داشتند و آنها را واسطۀ اراده و قدرت خدا بر جهان و انسان معرفی می کردند. این فرشتگان از جهات مختلفی شباهت به «مدبرها» در تفکر و اندیشۀ حرانی دارند. با این تفاوت که صابئین این فرشته ها را مسئول خوبی ها و آبادانی و بالاخره نیکی ها در عالم می دانند و در مقابل ظلمت و عالم مادی مسئول کلیه زشتی ها و پلیدی ها معرفی می شود.
زمینه های دیگری هم برای این خطای تاریخی وجود دارد و آن نیز استقرار صابئین در سرزمین کلده و بین النهرین است. بعضی از مورخین، آنها را با کلدانیان اشتباه گرفته و یا آنهارا ستاره پرست یا پیروان حضرت ابراهیم و با حنفاء یکی دانسته اند. شاید علت این تصور، تشابه بعضی از اعتقادات و مناسک این دو گروه است.
. در هر حال امروزه این کیش به جریانی شناخته شده تبدیل شده که تاریخ ،عقاید ،مناسک انها همچنان در ابعاد مختلف قابل بحث وبررسی است.به رغم مباحث پیچیده فلسفی پیرامون آنها پیروان این آیین تلاش دارند تا مذهب خودرابا چهره ای ساده و بدور از پیچیدگی معرفی کنند .لذا می توان گفت کیش «صابئین مندایی» در حال حاضر کیشی مناسک مدار است و کمتر به مفاهیم فلسفی می پردازد. به این معنی که اخلاق ومناسک محور اصلی این آیین معرفی می شود. چنانچه با مطالعه کتاب های مذهبی آنها به نظر می رسد محور کتاب ها و مفاهیم این آیین اخلاق است. «هر آنکس دچار کینه و نفرت شود، قلب وی به جدایی می افتد.» (گنزاریای راست، ص46)


فهرست منابع :
ـ قرآن ،1367،ترجمه مهدی الهی قمشه ای،تهران ،بنیاد نشر قرآن .
ـ ابوریحان بیرونی،محمدابن احمد،1352 . آثار الباقه عن القرون الخالبه، ترجمه اکبر دانا سرشت ،تهران، انتشارات ابن سینا .
ـ افشارسیستانی ،ایرج،1373،خوزستان و تمدن دیرینه آن ،ج1،تهران ،سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی.
ـ امام شوشتری، سید محمد. 1331، تاریخ جغرافیایی خوزستان،تهران، مؤسسه مطبوعاتی امیرکبیر.
ـ برنجی،سلیم، 1367 . قوم از یاد رفته ، تهران ،انتشارات دنیای کتاب .
ـ تاورنیه، سفرنامه، 1369، ترجمه ابوتراب نوری، با تجدید نظر و تصحیح دکتر حمید شیرانی، انتشارات کتابخانۀ سنایی.
ـ دهخدا ،علی اکبر، 1365 ،لغتنامه ،تهران ،مؤسسه دهخدا.
ـ شهرستانی ، محمد بن عبد الکریم ، 1373 . توضیح الملل و النحل جلد دوم ، ترجمه سید محمد رضا جلالی نایینی، تهران ،انتشارات اقبال .
ـ طباطبایی، محمد حسین . 1363، المیزان ، ج1 ،ترجمه ناصر مکارم شیرازی ،تهران ،بنیاد عتمی وفکری علامه طباطبایی.
- ---------------------------- ،ج14 و ج6،ترجمه محمد باقرموسوی همدانی،----------------
ـ طباطبایی،محیط، 1363 ، صابیین اهل کتاب ، یاد نامه استاد شهید مطهری، زیر نظر عبد الکریم سروش، تهران ،انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی.
ـ عبدالباقی ،محمد فؤاد،1364،المعجم المفهرس لالفاظ القرآن کریم،قاهره،مطبعه دارالکتب المصریه.
ـ عربستانی،مهرداد،1383،تعمیدیان غریب مطالعه ای مردم شناسیدر دین ورزی صابئین مندائی ایران،تهران،افکار:سازمان میراث فرهنگی کشور (پزوهشگاه) .
ـ فروزنده،مسعود، 1377،تحقیقی دردین صابئین مندائی (باتکیه برمتون مندائی)،تهران،سماط .
ـ قریشی ،سید علی اکبر،1361، قاموس قرآن ،ج4، تهران،انتشارات دارالکتب السلامیه.
ـ ماتسوخ، رودلف ،1339، مسأله قدیمی ترین تاریخ مذهب صبی و اهمیت آن برای تاریخ مذهب. مجله فرهنگ ایران زمین، ج8، زیر نظر ایرج افشار.
ـ مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین 1349، التنبیه و الاشراف، ترجمه ابولقاسم پاینده، تهران،انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
ـ -------------------------، 1365، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، تهران،شرکت انتشارات
علمی وفرهنگی .
ـ ماهنامه بیت مندا،1386و 1385،زیر نظر« انجمن صابئین مندائی»،س7،ش 67، 68،69 .ـ ناس، جان، 1354، تاریخ جامع ادیان از آغاز تا امروز، ترجمه علی اصغر حکمت، انتشارات پیروز با همکاری انتشارات فرانکلین.
[1] - رجوع کنید به مسعودی التبیه و الاشراف. صص6-145.
[2] -کتاب اصلی یا کتاب مقدس مندائیان است. نام دیگر آن را گنج عظیم و یا سیدراربا گفته اند. در دو قسمت راست و چپ و با خط مخصوص مندایی نوشته شده است.صابئین معتقدند که هیبل زبوا این کتاب را از سوی حیی(خدا) به آدم انشاء نموده است

۱۳۸۷/۱/۱۳

این اتش نهفته

جدید ترین کتابی که در مورد مهر پرستی منتشر گردیده است ، کتابی است تحت عنوان " این آتش نهفته "اثر خانم فاطمه ملک زاده که توسط نشر هزار کرمان در480 صفحه متن اصلی و21 صفحه مقدمه به قلم علیقلی محمودی بختیاری چاپ و نشر گردیده است .عنوان دوم این کتاب " تاثیر مهر پرستی بر حافظ شیرازی " میباشد .مطالب این کتاب در ده بخش به شرح ذیل تدوین گردیده است :
کلیات
منابع شناخت میترا
آیین مهر در ایران باستان
مراحل سلوک در ایین مهر
آیین مهر در روزگار دو امپراتوری بزرگ ایران
آیین مهر در میانرودان و سوگدیانا
پیوندهای دین مهر با دینهای دیگر
آیین مهر و غرب
نفوذ آیین مهر در اندیشه سهروردی
بازتاب آیین مهر در شعر حافظ
علاقه مندان به آیین باستانی مهر و شیفتگان افکار و اشعار ناب خواجه حافظ شیرازی را به مطالعه این کتاب دعوت میکنم . دوستان چنانچه در مورد این کتاب نظریه ای دارند محبت کرده ودر این متن اعلام نمایند.

نیایش در مهرابه



این فصل به زودی تکمیل و ارایه خواهد شد.

نیایشهای مهر (بر اساس منابع کهن شامل کتیبه ها)

این فصل به زودی تکمیل و ارایه خواهد شد.

اعتقاد اشکار حافظ به مهر پرستی


گرایشات مهرپرستانهً حافظ
تالیف:جواد مفرد كهلانhttp://far-hang.blogspot.com
کمتر از ذره نه ئی پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی رقص کنان
برخی دوستان عنوان نمودند که عده ای حافظ را مهرپرست معرفی نموده و وی را محدود کرده اند در حالی که فلسفه و بینش اشعار وی نشانگر اعتقاد به وحدت وجود در اندیشه های او می باشد. نگارنده با توجه به منابع صرفاٌ تاریخی و دینی که در این باب در اختیار داشتم از جمله کتاب تاریخ ادیان کرد از پروفسور توفیق وهبی و تاریخ اشکانیان تألیف عبدالرفیع حقیقت و فرهنگ نامهای اوستای هاشم رضی به بررسی این امر پرداختم و این دو را در آیین مهرپرستی و استحالهً باطنی آن که اساس وشالوده بینش آنها بر پایهً وحدت وجود بوده است توأم یافتم. نگارنده پیش از این بررسی بر این باور بودم که در عهد حافظ مهر پرستی آیینی فراموش شده بوده است ولی با تفحص در تاریخ ادیان کرد معلومم شد همانطوریکه آیین زرتشت در شرق فلات ایران در لباس بودائیگری تجلی نموده در غرب ایران خصوصاٌ نزد یزیدیان آن جامهً مهرپرستی (خورشید پرستی) برتن نموده و در آسمان آبی آنجا و نیز در پرچم ملی کردان در اهتزاز بوده وهست. نگارنده اکنون تردیدی ندارد که نام یزیدی از نام بایزید بسطامی (یعنی گسترده تن و میهن هم کلام خداوند، ابراهیم خلیل الله)، طاووس اولیاء یعنی یکی از القاب معروف سپیتاک زرتشت (گئوماته بردیه) گرفته شده است و در اصل ربطی با یزید نداشته است و نام یزید ممکن است به واسطهً می پرستی (هوم دوستی) وی وارد شده باشد همانکه گویا گفت:"الا یا ایّها الساقی ادرکاسا وناولها". درباب مهرپرستی نیاکان کردان و لران باید گفت که اسلاف میتانی و کردوخی (سکائیان کیمری) و کاسی ایشان خورشید پرست (مهر پرست، میر پرست) بوده اند و همانطوریکه از نامهای پادشاهان معروف اشکانی موسوم به مهرداد بر می آید مهر پرستی در عهد اشکانیان مذهب رسمی دولت ایرانیان و حتی زمان کوتاهی مذهب دولتی رومیان بوده است. بعدها ایرانیان میر را که نام و لقبی برای ایزد خورشید (مهر) و همچنین پیامبرشان سپیتاک زرتشت بوده با امیر لقب امام علی جایگزین ساخته اند.علی الله ایها در واقع زمانی الوو الهی بوده اند. پروفسور توفیق وهبی در این باب گوید: "در واقع خدای متنفذ تمام کردها، مهر بود که عاشقانه او را می پرستیده اند(در تلفظ کردی به مهر، میر گفته میشود)، خدائیکه بدان سوگند یاد می کردند، خدای پیروزیها وقهرمانیها و خدای نجات دهنده ایشان، یعنی همان ایزد خورشید. اورا می پرستیدند و با توجه به تشریفات آئینهای مختلف که بدان وابسته بودند، و در آن مهر پرستش می شد قربانیها می دادند." وهبی در کتابش در نزد یزیدیها از سنت گاوکشی میر (مهر) و کتاب دینی آنان رش (به اوستایی یعنی قانون عدل و داد دینی) و رهبر دینی ایشان عدی (به اوستایی یعنی دانا و بینا، یکی از القاب زرتشت) و بابا شیخ (به مازندرانی پِر مغان، پیر مغان حافظ) سخن می راند که حجتهایی بر برداشتهای عالمانه او می باشند: گفتنی است در مازدران پِر(به کسر پ) به معنی پدر است بنابراین پیر مغان اشعار حافظ همان مقام هفتم و نهایی مهر پرستان یعنی پدر یا پدر پدران بوده است. ایشان دارندهً این مقام را کلاغ مقدس می گفته اند یعنی همان مقامی که در نزد صوفیان سیمرغ ، هد هد یا طاووس شده است. هاشم رضی در کتاب فرهنگ نامهای اوستا در این باب می آورد: "مقام پدر پدران که بسیار پارسا بود و عالی ترین مقام را در مدارج میترایی (مهری) داشت، در ادبیات پارسی، به ویژه در اشعار حافظ پیر مغان شد. مطالعهً اشعار حافظ در بارهً تأثیرات آیین میترایی در وی و همچنین نظر حافظ در بارهً آیین میترا و چگونگی اجمالی آیین میترا در عصر حافظ بسیار جالب است: حلقهً پیر مغانم ز ازل در گوش است بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود حافظ اشاره به آیین خود می کند. وی اشاره به ایران گذشته می کند. هنوز همان نیروی راستی و ایمان و درستی ایران باستان در وی بیدار است و اشاره می کند که تدلیس ها و سالوسهای عصر و صوفی بازی و خانقاه نشینی و راهبی که از مشخصات آن عصر شده بود، در وی و همراهانش بی تأثیر است، چون: (بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود) می دانیم روحانیان و بزرگان آیین میترایی نیز مغ خوانده می شدند (لابد همنان که موبدان زرتشتی ایشان را دروغگویان به مهر نامیده اند) و کتیبه هایی در تأیید این مورد موجود است. پیر مغان همان پتر (= پدر) مغان و بزرگ و سرور روحانیان آیین میتراست. گر مدد خواستم از پیر مغان عیب مکن پیر ما گفت که در صومعه همت نبود جای دیگر با حسرت از سپری شدن سلطهً آیین مهر گفت و گو می کند: یاد باد آن که نهانت نظری با ما بود رقم مهر تو بر چهرهً ما پیدا بود در این بیت اشاره است به نشان مهر که بر پیشانی مهری دینان، در مدارج معینی داغ می شد. رقم مهر تو بر چهرهً ما پیدا بود اشاره است به نشان مهر (رقم مهر) که بر پیشانی داغ می شد. یادباد آن که چو چشمت به عتابم می کشت معجز عیسویت در لب شکرخا بود در این بیت با نامبردن از عیسی در واقع از مهر (میثیا= مسیحا) یاد می کند و دلایل این امر امروزه واضح و مشهود می باشد. البته برای آن گروهی که در بارهً مهرو مسیح مطالعاتی داشته باشند. یاد باد آن که چو یاقوت قدح خنده زدی در میان من و لعل تو حکایتها بود و این نیز به مراسم میزد مهری و نوشیدن شراب و مجلس انس و صفا در مهرابه ها است، و بیت بعدی یاد باد آن که صبوحی زده در مجلس انس جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود اما این مراسم در کمال ادب و با توجه به وقار و اخلاق خاص مهری برگذار می شده است و آز آن صوفی مآبی و درویشی که همراه با کثافت کاری تاخلاقی و ایجاد خلسه و نشئه بود به دور می بود: یاد باد آن که در آن بزمگه خلق و ادب آن که اوخندهً مستانه زدی صهبا بود و در بیت بعدی به کلاه فریژی، یا کلاه شکستهً مهری اشاره می کند. این کلاهی است که از قسمت فوقانی به سوی جلو بر گشته وبه اصطلاح شکسته است و مهری دینان برای تشخیص به پیروی از میترا به سر می نهادند. همچنین به پیک خورشید در قالب مه نو اشاره می کند: یاد باد آن که نگارم چو کله بشکستی در رکابش مه نو پیک جهان پیما بود شکی نیست که این غزل را حافظ با توجه به آیین میترا که خود از سالکان آن بوده سروده است. در باره این غزل و سایر غزلهای حافظ که اشارات صریحی در این باب دارد، جای مطالعهً بسیار است." شهاب الدین سهروردی فیلسوف کُرد/ ایرانی و محیی حکمت اشراق حدود دوقرن قبل از حافظ به صراحت از ایمان به مهر سخن می راند که ما آن را از مقالهً تجلی آئین مهر در دوران بعد از اسلام، تألیف عبدالرفیع حقیقت در اینجا ضمیمه می نماییم:" شهاب الدین یحیی سهروردی تنها فیلسوف بزرگ و شجاع ایرانی بود که پرده از روی عرفان کهن ایران که همان آیین مهر باشد برداشت و در رسالهً فارسی در حقیقت عشق خود دربارهً گاوی که (نزد مهرپرستان/ یزیدیان) معروف است که مهر می کشد عارفانه چنین نوشته است: " از آن صنعت که به شناخت حق تعالی تعلق داشت حسن پدید آمد که آن را نیکویی خوانند و از آن صنعت که به شناخت خود تعلق داشت عشق پدید آمد که آن را مهر(میر، امیر) خوانند." سپس می گوید مهر و عشق بنده ای است خانه زاد که در شهرستان ازل پرورده شده است و سلطان اول و ابد شحنگی کونین بدو ارزانی داشته است و این شحنه هر وقتی بر طرفی زند و هر مدتی نظر به اقلیمی کند و در منشور او چنین نبشته است که در هر شهری که روی نهد می باید که خبر بدان شهر رسد گاوی ازبرای او قربانی کنند که "ان الله یأمرکم ان تذبحو بقرة" و تا گاو نفس را نکشد قدم در آن شهر ننهد و بدن انسان بر مثال شهری است که اعضای او کگوی های او و رگهای او جویهاست که در کوچه رانده اند و حواس و پیشه وران اند که هریکی به کاری مشغول اند. و نفس گاوی است که در این شهر خرابیها می کند و اورا دو سرو (شاخ) است، یکی حرص و یکی امل و رنگی خوش دارد، زردی روشن است فریبنده (گاو درخشان و خورشیدی)، که هرکه در او نگاه کند خرم شود (قیاس شود با خر دّجال).... نه پیر است که "البرکة مع اکابرکم" بدو تبریک جویند و نه جوانست که فتوای " الشباب شعبة من الجنون" قلم تکلیف از وی بردارند، نه مشروع دریابد نه معقول فهم کند، نه به بهشت نازد نه از دوزخ ترسد. نه به آهن ریاضت زمین بدن را بشکافد تا مستعد آن شود آن شود که تخم عمل افشاند و نه به دلو فکرت از چاه استنباط آب علم می کشد تا به واسطهً معلوم به مجهول رسد. پیوسته در بیابان خود کامی چون افسار گسسته می گردد و هر گاوی لایق این قربانی نیست و در هر شهری این چنین گاوی نباشد و هر کس را آن دل نباشد که این قربانی تواند کردن و همه وقتی این توفیق به کسی روی ننماید."....یکی از مورخان قرن پنجم میلادی (؟) گوید: خورشید را بدان اعتبار مهر خوانده اند که احسان بی منت و عدل شامل دارد. مهر یا میثرا در وهله اول و بالذات به معنی عشق است، ولی عشق مادام که در ممکنات جریان دارد آلوده مشوق است و شوق از وجدان چیزی و فقدان چیزی بر نمی خیزد. چون عشق(مهر) در نتیجهً تطورات از آلایش شوق پاک شود عشق حقیقی می گردد." در مجموع می توان گفت حافظ از لحاظ احساسی ایزد مهر و خورشید را که به همراه مادر زمین خدایان طبیعی ما می باشند پرستش می نموده است ولی از لحاظ منطقی آن را هم چندانکه باید و شاید قبول نداشته است و گر نه نمی سرود: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر به نه چو نه دیدند حقیقت ره افسانه زدند. پیداست روح سرکش و بی قرار حافظ بالاتر از این بینشهای باستانی و طبیعت گرایانه بوده است چنانکه جایی می گوید: در اندرون من خسته دل ندانم چیست که من خموشم او در فغان و در غوغاست جای دیگر در رد ادیان و مذاهب زمان خویش می سراید: بیا تا گل برافشانیم و طرحی نو در اندازیم بساط کهنه بر چینیم و طرحی نو در اندازیم سر انجام به قول محمودی بختیاری با بیت دیگری از حافظ شرفی دیگر به این گفتار بخشیم : بشوی اوراق اگر همدرس مایی که علم عشق در دفتر نباشد علیقلی محمودی بختیاری در فرهنگ و تمدن ایران در باره همین اوراق و کتب مورد نظر می آورد حافظ در اینجا آن را در معنی مطلقش به جای قرآن و به اصطلاح کتب آسمانی دیگر می گیرد.

۱۳۸۷/۱/۸

ارتباط عقاید صوفیگری ودرویشی با عقاید مهری


مثنوي همخواني آزاد انديشه‌هاي مولاناست
2 آبان 1386 ساعت 10:26
گزارشگر : آناهيد خزير
دكتر میرجلال‌الدین کزازی شاهنامه پژوه و استاد دانشگاه: ادب نهانگرايانه و فرهنگ درویشی و صوفیانه می‌تواند دنباله ادب پهلوانی و حماسی باشد، از اين روي در ادب نهانگرایانه هماورد درونی می‌شود و به سخن دیگر درویش با خویش در کشاکش است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، در ابتدای نشست درس‌گفتارهايي از مولانا كه در شهر كتاب مركزي برگزار شد، دکتر میرجلال‌الدین کزازی شاهنامه پژوه و استاد دانشگاه گفت: در جلسه پیشین به شیوه پدیدارشناسی که فرنگیان به این نام نهاده‌اند به شاهنامه و از سوی دیگر به ادب صوفیانه پارسی نگریستیم و نشان دادیم که چه پیوند بنیادین و ساختاری در میانه این دو سامانه فرهنگی و ادبی می‌تواند بود. در ادب صوفیانه و فرهنگ درویشی نیز همچنان پایه بر ستیز و هماوردی و کشاکش است؛ آنچه كه بنیاد حماسه را می‌سازد و مرزی که این ستیزه‌ها و هماوردی‌ها را در ادب پهلوانی و نهانگرایانه از یکدیگر جدا می‌دارد این است که در ادب نهانگرایانه هماورد درونی می‌شود به سخن دیگر درویش با خویش در کشاکش است. وي در ادامه افزود: در ادب حماسی هماورد هر که باشد و یا هر چه، همواره بیرونی می‌‌ماند از این سوی مایه شگفتی نیست که ما ساختارهای اندیشه‌ای و بن مایه‌های ادبی فرهنگ و ادب حماسی را در فرهنگ و ادب نهانگرایانه بازیابیم، این بازیافت و بازتاب بنیادهای حماسی در ادب صوفیانه از نگاهی همچنان فراخ به دو گونه بخش می‌تواند شد. یکی بازتاب‌های برونی و دررویه است و یا به سخن دیگر بازتاب‌های پندارینه و زیباشناختی که ویژه ادب صوفیانه نیز نیست در هر زمینه و قلمرو و سامانه‌ای ادبی دیگر هم می‌توانیم به چنین بازتاب‌هایی بازخوریم، بازتاب‌هایی که در شگردهای آرایه‌های ادبی دیده می‌شوند. در آن نمونه که من آن را چشم زد یا تلمیح می‌نامم این است که در آرایه‌ای ادبی یا در نمونه‌ها و اشارات‌های گوناگون کمتر سروده‌ای را در پهنه ادب پارسی می‌توانیم یافت که در آن چشم‌زدی نمونشی به جهان شاهنامه آورده نشده باشد اما خواست ما پرداختن به اینگونه بازتاب‌ها نیست. وی خاطرنشان كرد: این نمودهای ادب حماسی در ادب صوفیانه نمودهایی است زیباشناختی که در رویه می‌ماند خواست ما آن نمودهایی است که به شیوه‌ای گوهرین، ذاتی و سرشتین از ادب حماسی در ادب درویشی به یادگار مانده است. می‌سزد که در دو کمانه اندکی این دوگونه را بکاوم زیرا همیشه می‌تواند مایه سرگشتگی و کژروی شود و در بررسی‌ها و پژوهش‌های ادبی دامگاهی است که گاه در آن می‌افتند. کارکردهای زیباشناختی با کارکردهای اسطوره‌ای و یا نمادشناختی درمی‌آمیزند. کارکردهای زیباشناختی آفریده پندارسخن‌ور است مانند هر شگرد و شیوه و ترفند ادبی به گفته‌ای دیگر به خواست و آگاهانه در سروده راه می‌جوید هم از این روست که می‌تواند از سخنوری به سخنور دیگر یا از سروده‌ای به سروده‌ای دیگر نزد سخنور یگانه دگرگون شود. سخنور خوش می‌دارد که بالای یارخویش را در بلندی و به اندامی به سرو مانند کند، آن بن مایه‌ها و کارکردهای نمادینه و اسطوره‌شناختی همواره یکسان است زیرا آفریده پندار سخنور نیست اگر سخنور آنها را حتی به شیوه زیباشناختی به کار بگیرد آن را به فرهنگ به وام می‌ستاند. مؤلف مجموعه نامه باستان به اشعار حافظ اشاره کرد و ابراز داشت: حافظ در اشعار خود نمی‌تواند استعاره‌ای را به جای زهره بنشاند زهره همواره خنیایی، رامشگر، دستان‌زن و آوازه‌خوان است چه در بیت‌های خواجه باشد چه در سروده‌های هر سخنور دیگر باشد شاید واژگان دگرگون شوند گاهی رامشگر بدانند گاهی خنیایی گاهی دستان‌زن و گاهی رقصنده اما آن ویژگی و خویشکاری آن‌چنان که گذشتگان می‌گفتند همواره یکسان است هرگز بهرام که ایزد جنگ است نمی‌تواند رامشگر شمرده شود. اين نكته بن مايه‌اي اسطوره شناختي و نمادين است كه سخنور آن را از فرهنگ مي‌ستاند و آفريده ذهن و پندار شاعرانه او نيست. وی سپس با خواندن بخش‌هایی از قصه‌‌هاي مثنوی که در آن مردی در زمستانی سرد به شکار اژدهایی فسرده و یخ زده می‌رود غافل از اینکه اژدها زنده است، گفت: پیشینه داستان اژدهای نفس که نمادی است از ادب اسطوره‌ای و در عین حال پهلوانی، بعدها به مثنوی و ادب نهان گرایانه ما راه جسته است. در نمادشناسی ایرانی، اژدها نماد اهریمن است و مرگ انگیز، نه پاره‌ای از فرهنگ. این شاهنامه پژوه خاطرنشان کرد: آنچه ما مي‌خواهيم در اين گفتار نمونه وار بدان بپردازيم بازتاب ها و نمودهاي از گونه دوم است. آن نهادها و بنيادهايي كه از فرهنگ اسطوره‌اي و فرهنگ حماسي كه بيشترين بازتاب را در شاهنامه و سروده‌هاي پهلواني يافته است در فرهنگ نهانگرايانه و ادب صوفيانه برجاي مانده است. مثنوي بر پايه گونه‌ای همخواني آزاد انديشه‌ها و تداعي غول‌آسا پديد آمده است، مولوي داستاني را مي‌آغازد اما در گيراگير بازگفت داستان زمينه‌هاي گوناگون را مي‌كاود و خيزابه‌هاي معني يكي پس از ديگري از درياي ياد و نهاد او برمي‌جوشد و در پي يكديگر مي‌شتابند، سخن رنگ و آهنگ گوناگوني مي‌يابد اما سرانجام مولانا بازمي‌گردد به داستان نخستين. هم از اين ديد مثنوي شاهكاري است كه همتايي براي آن در ادب جهان نمي‌توان يافت. كتابي است كه مي‌بايد آموختاري باشد. كتاب را مولانا سروده است به خواست شاگردان خويش تا رازها و انديشه‌ها و رفتارهاي نهانگرايانه را در آن بازنمايد اما به هيچ كتابي آموختاري نمي‌ماند به ناگاهان در بي‌زمان و ناكجا آغاز مي‌گيرد و به ناگاهان در بي‌زمان و ناكجا پايان مي‌پذيرد. سرودن مثنوي هرگز سنجيده و انديشيده نبوده است هرگز مولانا همانند امروزيان يادداشت‌هايي نداشته و طرحي در ذهن نمي‌داشته است تا از آن پژوهيده‌ها و يافته‌ها در نوشتن بخش‌هاي گوناگون از سرودن آنها بهره ببرد خود به زيباترين شيوه‌اي كه مي‌توان در آغاز دفتر دوم اين راز را بر ما گشوده كه مثنوي چگونه سروده شده است. میرجلال الدین کزازی سپس به ریخت شناسی عدد هفت در ادبیات پهلوانی و نیز زیباشناختی پرداخت و افزود: يكي از بنيادهاي پرآوازه در آيين درويشي آن هفت پايگاه، هفت زينه و يا هفت شهر عشق است كه هر رهروي مي‌بايد از آنها يك به يك بگذرد تا به فرجام گشت و گذار شگفت خويش در جهان معنا برسد. آن هفت شهر چنين است طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت و فنا که مولانا مانند ديگر سخنوران درويش كيش بارها به سخنان گوناگون در مثنوي و غزل‌هاي ديوان شمس از آن نام برده است. مي‌توان بر آن بود كه اين هفت پايگاه و شهر عشق در پيوند است با هفت دستبرد در معناي كهن واژه، كار شگرف پهلواني كه پهلوانان تهم آييني مي‌بايست بدان‌ها دست مي‌يازيدند، پهلواني مي‌توانسته به پهلوان آييني و سپند و پاك دگرگون شود و شايسته برناي تهم باشد كه از هفت خوان بگذرد هم از اين روست كه رستم از هفت خوان گذشته و تهمتن است چون او پهلواني است كه به تهمي رسيده است و پهلواني شايسته آن نيست كه تهم خوانده شود و اگر اسفنديار نيز گاهي تهم خوانده شده است براي اين است كه از هفت خوان گذشته است. وی در ادامه افزود: موبدان زرتشتي هفت خوان اسفنديار را بر پايه هفت خوان رستم ناميده‌اند. هفت خوان زرتشتي چنين است: سرباز، شير، كلاغ، شيرشاهين، پارسي، خورشيد و پدر. رنگ‌هاي گيتي جان‌ها را دل پسند مي‌داند و فريفته رنگ‌ها مي‌شود از اين روي فرود مي‌آيد اما اين فرود نمي‌توانسته يكباره روي دهد چون جان‌ تابناك در دم نمي‌تواند در تنگناي تيرگي تن جاي بگيرد. اين جان‌ها هفت بار مي‌آلايند و پستي مي‌گيرند از هفت اختر مي‌گذرد تا مي‌رسند به ماه پايه كه مهريان باخترینه آن را دروازه مردمان مي‌ناميده‌اند و درویشان ایرانی آن را قوس نزول نامیده‌اند. هفت بار می‌باید بپالاید و بپیراید و از آلایش‌ها پاک شود تا بتواند به جایگاه نخستین برگردد این هفت پالایش همان است که آن را زینه‌های هفت گانه مهری می‌نامیم. هنگامی که مهرپرست به خورشید می‌رسیده راه برای فرا رفتن او گشوده می‌شود و مهریان باخترینه خورشید را دروازه خدایان می‌نامیدند و کمانه فراز قوس صعود همان است که در زبان قرآن هبوط و عروج خوانده شده است. اين شاهنامه پژوه يادآور شد: هنگامی می‌توان از دروازه خدایان از خورشید که ششمین زینه است گذشت که تیرگی تن و بهینگی من یکسره از میانه برخیزد در آن هنگام درویش بر اژدهای درون خود چیره شده است. تن و من و نفس ما بر ما نهان است بازی‌هایی نغز و فریب‌آمیر دارد و هر دم به گونه‌ای خود را می‌آراید مانند زن جادو که خوان دیگری است دشمنی نیست آشکار در برون و مانند هماورد حماسه دشمنی است رنگ آمیز فریفته که به آسانی نمی‌تواند مگر اینکه او بخواهد و آنجا که خورشید است هیچ تیرگی و سایه‌ای تاب ماندن ندارد زمانی که نهاد و درون درویش دل به خورشید رسید و غبار آخر شد و سایه بر فروغ رنگ باخت تیرگی تن و جادوی نفس به پایان خواهد رسید. هنگامی که مهرپرست از چنگ من و چیرگی تن می‌رسته است و تن به مرگی نمادین می‌داده است و با او همان رفتاری را می‌کرده‌اند که با مردگان می‌کنند. این هفت را در این سه سامانه گوناگون می‌توان با یکدیگر سنجید هر چند از برون شاید پیوندی با هم نداشته باشند اما می‌توان در میان سرباز، کشتن شیر و طلب در میانه شیر، چیرگی بر تشنگی و عشق در میان کلاغ، کشتن اژدها و معرفت در میان شیر شاهین، کشتن زن جادو و استغنا در میان پارسی، چیرگی بر اولاد و توحید در میان خورشید، کشتن ارژنگ دیو و حیرت در میان پدر، کشتن دیو سپید و فنا پیوندهایی یافت. از آنکه چگونه برآنیم که ادب صوفیانه و فرهنگ نهانگرایانه دنباله‌ای بر ادب حماسی و فرهنگ پهلوانی است. کسی که به دروازه خدایان خورشید می‌رسد و ارژنگ دیو را از پای درمی‌آورد به شگفتی و حیرت دست می‌یابد. دکتر کزازی در خاتمه سخنانش گفت: شگفتی و حیرت مغز آگاهی است زیرا بیشترین آگاهی دیوانگی است و دیوانگی فرازنای فرزانگی است، مغز خردمندی است. گاهی خرده می‌گیرند که آیینی که فرجام آن دیوانگی است چه آیینی است ولی این خرده از نادانی است. دوگونه دیوانگی است یکی آن دیوانگی که در این سوی خرد است و هنوز به خرد نرسیده است این دیوانگی روان پریشی، بیماری،کانایی، کودنی و کندذهنی است و آن دیوانگی دیگر آن است که در آن سوی خرد است کسی می‌تواند به آن سوی دیوانگی برسد که خرد را درهم پیچیده باشد به کناری نهاده و او را تنها با این دیوانگی می‌توان شناخت و دستاورد این دیوانگی شگفت‌زدگی و حیرت است که از روشنایی دل برمی‌خیزد و در پی آن پدری که هفتمین زینه است، فنا و کشتن دیو سپید را به دنبال دارد. مگر نه این است که پوشنده‌ترین و ستبرترین پوشش و پرده خورشید پرتو آن است ما خورشید را نمی‌توانیم ببینیم از بسیاری فروغ آن، گاهی روشنایی همان کاری را می‌کند که تاریکی و آنجا سخن از دیو سپید رفته است. سپیدی دیوگونه‌ای شگفت است برای اینکه در پیشینه و سنت دیو همواره با سیاهی در پیوند است شاید این ویژگی سپید بدین نکته نغز بازگردد اما اینجا رستم در واپسین خوان با دیوی می‌جنگد که سپید است فریفته آن درخشش آن دانایی برترین که آن دیوانگی خواندیم هم نمی‌باید شد، چه زمانی این شگفتی روی می‌دهد هنگامی که من در او از هم می‌پاشد هنگامی که آن سیمرغ در قاف غربت سرانجام به سیمرغ می‌رسند آنگاه که در خود می‌نگرند سیمرغند و آنگاه که در سیمرغ می‌نگرند سیمرغند نه چشمی مانده است و نه هوشی نه تنی نه جانی که سخن از سیاهی و سپیدی یا کفر و ایمان برود. هفدهمین دوره از درس‌گفتارهايی درباره‌ مولانا با عنوان «فردوسی و مولانا» به بررسی مهم‌ترين ويژگی‌های شعری هر يك از این دو پديدار بزرگ ادب پارسی اختصاص داشت.