بیستون قبله گاه مهر پرستان
« بیستون دهخیلم فرهادت ها کو ؟
شیرین شازایهی ناشادت ها کو ؟
چهت کرد وه فرهاد جگرين خاقان ؟
ئهرا بی دهنگی ؟ دهنگت بایده بان !
چو سهر فهرهادت نيا وه بان سهنگ ؟
عهرسهت وه شيرين چو ئاوهرد وه تهنگ ؟ »
در 30 کيلومتری شهر هنرپرور و قديمی کرمانشاه کوهی به نام بيستون ايستاده که حوادث زيادی را پشت سر گذاشته و همچنان پا بر جا، حکايات و روايات مختلفی را با خود دارد که بينندهاش را سخت به تأمل وا میدارد.داستان شورانگيز عشق فرهاد به شيرين است؟ کارنامهی فتوحات پادشاه امپراطوری هخامنشی است؟ يا سخن از قبلهگاه مهرپرستان است؟
بيستون از سنگ خاراست و در کتابها و متون تاريخی از آن به نامهای بغستان به معنای جايگاه خدايان، بهستان، بهيستان، بهيستون، بهستون و بيستون ياد شده است.
غرب ايران که امروزه همچنان پايگاه دين مهر به شمار میآيد تا ظهور اسلام رسماً مرکز تجمع مهرپرستان بوده و حکومت ساسانی هم نتوانست پايگاه مردمی اين دين را در منطقه از ميان بردارد و دين زرتشتی را جايگزين دين مهر نمايد و زرتشتىگری همچنان در شرق ايران گسترش يافت. و آن چه روشن است اين که دين مهری محبوبيت بسيار در ميان عامه داشته و زرتشت موفق به از بين بردن کامل آن نشد و در آغاز تبليغ دينش با مخالفت شديد مهرپرستان مواجه شد .با اين وصف، مهر با شکوهی بسيار در اوستا جلوهگر میشود از جمله در یشت دهم اوستا، که از او به عنوان مهر نيکوکار، نيرومند، عاليقدر، باهوش، فاتح صاحب ده هزار چشم، هزار گوش و ده هزار جاسوس است.
امپراطوران روم با پيروزی قطعی دين مسيح در قرن 4 م و پادشاهان ساسانی با نفوذ موبدان زرتشتی تلاش زيادی برای نابودی دين مهر کردند و آن چه را که نتوانستند و يا نخواستند از ميان بردارند با نام ديگری وانمود کردند. آنچنان که تأثير و نشانههای آيين مهر را میتوان در بيشتر اديان، آيينها، مراسمات و فرهنگها در شرق و غرب ديد.
پيروان آيين يارسان عملاً عقايد مذهبی و جهان بينی دينی و حتی روش زندگی و آداب و رسوم مهرپرستان را در جمخانه و رسم قربانی و دفن استخوان قربانی و اعتقاد به هفت و پير را دارند(1)
میتوان از سروده خسرو ابن ابراهيم ملقب به ناری (736 ـ 678 ه) از ياران سلطان سهاک (بنيانگذار آيين ياری) مدد جست. وی در نامه سرانجام (کتاب مقدس یارسان) میفرمايد:
« ناميما مهره، ناميما مهره
نه قله الست، ناميما مهره
دوانزهم حلقم، نودجله ودهره
هر کس غفلت کرد آنه پيش زهره »
(ترجمه: نامم مهر است، در ازل هم نامم مهر بوده است. دوازدهمين حلقه از حلقات در روزگار هستم و هر کس از حقيقت غافل باشد دنيا به کامش زهر است.)(2)
و همچنين در اسلام، عرفان ايرانی و اشعار فارسی همچون اشعار حافظ که بارها و بارها از لفظ پيرمغان، ديرمغان، خراباتمغان، مغکده، مغبچه، مغانه و ... ياد میشود تأثيرگذار بوده است.
در ايران در جشن شب يلدا که جشن زایش مهر است هندوانه و انار تهيه میشود که نمادی از اشتراک رنگ ارغوانی اين ميوهها با رنگ ارغوانی سپيدهدم هنگام طلوع آفتاب است که يادمان روزگار مهر است و يا مهرابهها و طاقهای پرستشگاهها در بيشتر اديان و مذاهب به همان شکل محدب است که نشانه گنبد آسمان است که در آيين مهر به شکل غار بوده است. سوگند خوردن به آفتاب و زردی طلوع و غروب خورشيد، سنت و فرهنگ زورخانهای، معماری و بنای ساختمانهای رو به مشرق، افروختن شمع و تقدس آب و روشنايی همگی يادگارهايی از دوران ميترائيسم است.
تأثير آن در غرب به اين شکل است که بالاپوش پاپ همچون پسران مهر يا سربازان مهر به رنگ ارغوانی است.(3)
در کشورهای اروپايی همچون رومانی هنوز هم مردم خانههای خود را به سمت مشرق میسازند تا هر بامداد و شامگاه بتوانند نور خورشيد را به خانههای خود دعوت کنند و يا جنگ با گاو که يک رسم مذهبی مهری بوده و دستههای گاوباز آن را در ميدانهای عمومی مخصوص اين کار با شنل و لباس و کلاه مهری با آداب خاص انجام میدادند. و اکنون در جنوب فرانسه و اسپانيا به وسيله گاوبازان حرفهای (ماتادورها) در جاهايی شبيه همان ميدانها و همان شنل و لباس و کلاه با مختصری تغيير انجام میشود. با اين تفاوت که گاوباز مهری گاو را به خاطر غلبه بر نفس اماره و پليدی بر طبق رسوم مذهبی میکشته در صورتی که گاوباز امروز به هدف قهرمانی ندانسته اين سنت و آداب مذهبی مهری را انجام میدهد.(4)
اين در حالی است که بيشتر تاريخنويسان و پژوهندگان شرقی و غربی هميشه تا آنجا که میتوانستند در پوشاندن حقيقت دين مهر و نابود کردن يادگارهای آن فروگذار نکردند.(5)
در روايتهای مهری آمده که مهر در غاری زائيده شده و از اين رو غار و کتيبه و دخمه در آيين مهر يا میترائيسم نقش پرستشگاه را ايفا میکند و مکانهايی بودهاند که اولين پرتوهای خورشيد صبح بر آن میتابيده است. پرستندگان آيين و کيش مهر يا کيش بغانی که ريشه آن نيايش آفتاب و روشنايی است مراسم ويژه مذهبی خود را در تاريکی غارها برگزار میکردند.
اين امر از معابد کوچک مهر که تا قبل از پيدايش مسيحيت در اروپا، عبادتگاه مهرپرستان بوده و اکنون نيز شناسايی شدهاند معلوم میشود.
آنجا که خاک زمين برای بنای معابد غاری و زيرزمينی مساعد نبوده معابد مهر را بر روی زمين بنا میکردند. درون معبد راهروی بوده که در دو سوی آن سکوهايی برای نشستن مهرپرستان بنا شده بود و در انتهای راهرو مهراب مهر بوده که نقش مهر را در حال کشتن گاو نر نشان میدهد و در دو سوی آن نقش دو مشعلدار ديده میشود.
در زير کتيبه و نقش برجسته داريوش اول در بيستون بقايای يک بنای سنگی ديده میشود. اين بنا صفهای به بلندی يک و نيم متر است و به صورت خشکه چين با سنگهای نتراشيده ساخته شده است بر روی اين صفه راهرويی به عرض يک و نيم متر و درازای هفت متر وجود دارد که بنا را به دو بخش تقسيم میکند و در انتهای اين راهرو اتاقی به ابعاد 5/3 ـ 5/6 متر قرار دارد. در کاوشهای باستان شناختی اين بنا که قدمتش به نيمهی اول هزاره اول پيش از ميلاد تعلق دارد، قطعه سفالهايی به دست آمده که با سفالينههای مادی شناسايی شده از گودين تپه کنگاور و نوشيجان ملاير قابل مقايسه است. کاوشگران اين بنا را نيايشگاهی از دوران ماد میدانند.
از ديگر مهرابهها يا نيايشگاه مهريان میتوان آتشگاه طلاقگرا در ذهاب (کرمانشاه) و دکان داوود را نام برد که همچنان پيروان آيين ياری (يارستان) در روزها و اعياد مذهبی در مقابل دخمه يا دکان داوود به تنبور نوازی و کلام خوانی يا برگزاری جم و نيايش میپردازند.
کتيبه بيستون که بر کوه بيستون نقش بسته به فرمان داريوش اول در کوه بيستون حک شده است. اين سنگ نبشته که در قرن نوزدهم ميلادی توسط مستشرقينی همچون راولينسن ترجمه شده با نام خدای بزرگ اهورامزدا شروع و سپس با اين کلمات آغاز میشود، منم داريوش ـ شاه بزرگ ـ شاه شاهان ـ شاه پارس ـ شاه بسياری از کشورها ـ پسر ویشتاسب، پسر ارشام هخامنشی، و بعد از معرفی خود، نام اجزا مختلف امپراطوری هخامنشی يعنی سرزمينهای تحت فرمان را آورده و سپس شرح میدهد که چگونه ياغيان و شورشيان را سرکوب کرده.
نقشهای اين اثر تاريخی به سطحی به طول 6 متر و عرض يا ارتفاع 3 متر و 20 سانتیمتر حجاری شده و شامل تصوير داريوش، کماندار، نيزهدار شاهی و 10 تن شورشگر که يک تن در زير پای داريوش (گئومات مغ) و 9 تن دست بسته در مقابل او قرار دارند. در زير نقشها خطوط فارسی باستان در 414 سطر در 5 ستون و به طول 23/9 (نه متر و بيست و سه سانتیمتر) و عرض يا ارتفاع 63/3 (سه متر و شصت و سه سانتیمتر) قرار دارد که در متن کتيبه داريوش به شرح جنگها و سرکوب ياغيان میپردازد. 9 تن شورشگر کشورهای تابعه دستشان از پشت بسته و به گردنهايشان طنابی کشيدهاند. در بالای سر هر يک از اسيران و در زير تنه گئومات مغ و بر روی دامن جامه اسير سوم نام پادشاه شورشگر که نقش او نيز آمده و جايی که در آنجا شورش آغاز شده در لوحه کوچکي ذکر شده است در تمام اين لوحهها يک نکته يادآوری شده، که مدعی «به دروغ» خويشتن را شاه خوانده است.
به نظر هرودت، مغان يکی از شش قبيله مادی هستند پس مسئله قبضه کردن قدرت به دست مغان صرفاً انگيزه سياسي پيدا میکند و مبتنی بر همين نظريه است که استاد «بنونيست» انتقام وحشتانگيز داريوش جانشين کمبوجيه را از موبدان و کشته شدن آنان را توجيه میکند. داريوش در سنگ نبشته بيستون توجه زيادی به توصيف اين حادثه نشان داده است. دربارهی شورش گئومات مغ مباحث ضد و نقيضی ابراز شده است بعضیها مغان را از مخالفان دين زرتشت میدانند و این که قيام گئومات مغ بر عليه هخامنشيان به اين سبب بوده است.
در زير کتيبه بزرگ بيستون 11 کتيبه کوچک وجود دارد که به سه خط و زبان پارسی باستان، عيلامي و بابلي تنظيم شده است.
داريوش هخامنشی به واسطه اهميت اقتصادی و سوقالجیشی کرمانشاه علاوه بر اين که آثار تاريخی بيستون را به يادگار گذاشته جادهای ساخته که از بابل به نينوا و سارد اتصال داشته و کرمانشاه را به همدان متصل میکرده و تسهيلات زيادی از نقطهنظر رفت و آمد بازرگانان و لشکرکشی ايجاد کرده است اما سپس با تصرف کشورهای همجوار در غرب کشور پايتخت به پاسارگاد انتقال میيابد و مجدداً راههای جديدی از منطقه کوهستانی زاگرس به منظور ارتباط با پايتخت احداث میشود.
ايزيدور خاراکسی جغرافینويس باستان، درباره راه کاروان رويی که از شرق بابل تا مرزهای خاوری امپراطوری روم کشيده شده شرحی نوشته و در آن بيستون را با باپتانا در ناحيه کامبادنا ناميده است. با وجود اختلاف نام بيستون با پتانا که ايزيدور از آن ياد کرده، در يکی بودن آنها کمترین تردید را میتوان داشت، چون در اين کتيبه داريوش از ناحيه کامبادنا در سرزمين ماد نام برده است.(6)
به طور کلی حجاری بيستون از نظر تدوين و ترکيب اجزاء، نقش آنوبانی پادشاه لولوبی در سرپلذهاب و نقش نارامسين پادشاه اکد را در در بنددگاور کردستان عراق در ميزان گستردهتر تکرار میکند.
در جهت جنوبی حجاری داريوش بر سينه کوه بيستون ديواره حجاری شده بزرگی وجود دارد که در بين مردم کرمانشاه به فراتاش يا فرایتاش(فرهاد تراش) معروف است.
(فرا) در لفظ کُردی مخفف (فراد farad) به معنی فرهاد میباشد و (تاش) در فرهنگ کُرد به دليل دارا بودن معنای برشخوردگی در سنگ يا ستيغ صخره در ترکيب با (فرا) به معنی (فرهادتراش) میباشد.
پهنای فراتاش 180 متر و بلندی آن 23 متر است که اثری از نوشتهای بر روی اين سنگ ديده نمیشود. اهالی منطقه حجاری فراتاش را کار فرهاد کوهکن میدانند و معتقدند که فرهاد به خاطر عشق به شيرين ـ زن عيسوی خسرو پرويز ـ بدين کار سنگين تن داد.
داستان فرهاد و داستان پيکر تراشی است کُرد، که دل به عشق شيرين همسر خسرو دوم، پادشاه ايران در سدهی هفتم پيش از ميلاد میبازد. شيرين وی را بر آن میدارد که کوه زادبومی خود را تخريب کند اما سرانجام چنان که شيوهی مردم دشتنشين است به او خيانت میکند؛ فرهاد در پنجه نااميدی خود را از کوهی که به ويرانیاش دست گشوده فرو میافکند.(7)
تصور همگان از جمله شعرای ادبيات فارسی بر اين بوده که فرهاد شاهزادهی چينی است. اما مورخين از جمله شرفخان بدليسی در کتاب شرفنامه چاپ مصر ص 31 فرهاد را کُرد و از ايل کلهر میداند.(8)
داستان عشق فرهاد الهام بخش بسياری از هنرمندان و شاعران ايرانی همچون نظامی گشته و میتوان از آثار نفيس بزمی سرايان کُرد؛ خانای قبادی با منظومه زيبای خسرو و شيرين، ميرزا الماسخان کندولهای با کتاب شيرين و فرهاد و ميرزا شفيع پاوهیی صاحب منظومهی شيرين و فرهاد و ... نام برد.
از ميرزا شفيع پاوهیی:
« روزگاران داد روزگاران داد
ويم پهی ويه ردهی روزگاران داد
پهی کهچی دهولهت کهفته کاران داد
پهی بی شهرتی شهرت شههرياران داد
پهی شوخی شيوهی خال شيرين داد
پهی رهبخه رويی فرهاد چين داد
ههر کهس نهشنهفتدن گوش بدووه دهنگ
فرهاد چيشش کهردنه بهرد چهنی سهنگ ...»
مينا آديوند (آينهوند) از شاعران برجسته لرستان میگويد:
« فهرهاد چهن سال تاش بيستون کاوا
فهرق ويش ئهونیش قولهنگ شکاوا
کاری بی زامش نهوی موداوا
ههر چهن ليوياوه شيرين نياوا
فهرهاد آسای عهزم بيستون کومهن
يا مهن هوم پی موت بی وادهی تو مهن »
فرهاد در ادبيات و فرهنگ اين ديار سمبل عاشقی زحمتکش و بیبهره از عشق میباشد که هميشه از او با عنوانهای سنگتراش، کوه کن و ... ياد میکنند.
ترانههای محلی و فولکولور هم از حکايت فرهاد و بيستون متأثر بوده:
« 1 ـ خيالات سهنيه دل تهرف تونم
چو فهرهاد شههيد پای بيستونم
2 ـ يه خو فهرهادهن شازاده چينهن
قسمت ئاوهرده کوه بيستونن
3 ـ ههر شهو له دوریت فهره هولمه
چهنه بیستون خهم وه کولمه
4 ـ ئوشن له تیشه فهرهادت کوه بیستون چاک چاکه
یه ک کار فهرهاد نیه، یه کار عشق پاکه »
پینوشتها:
1 ـ جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاه ـ محمدعلی سلطانی ـ ص 21
2 ـ اسطوره اهل حق ـ ایرج بهرامی ـ ص 57
3 ـ مقاله خرابات مغان ـ دکتر حسین وحیدی ـ ماهنامه حافظ ـ شماره 24
4 ـ اسطوره اهل حق ـ ایرج بهرامی ـ ص 75
5 ـ جستار در مهر و ناهید ـ جلد 1 ـ دکتر محمد مقدم ـ ص 7
6 ـ گذری بر تاریخ کرمانشاه ـ جلد 1 ـ هرمز بیگلری ـ ص 47
7 ـ با این رسوائی چه بخشایشی ـ ترجمه ابراهیم یونسی ـ ص 37
8 ـ شیرین و فرهاد ـ میرزا شفیع پاوهیی ـ ص 2
منابع:
اسطوره اهل حق ـ ايرج بهرامی
آيين ميترا ـ مارتين و رمازرن ـ ترجمه بزرگ نادرزاد
بيستون (چاپ ميراث فرهنگی)
گذری بر تاريخ کرمانشاه ـ هرمز بيگلری
ماهنامه حافظ
با اين رسوايی چه بخشايشی ـ جاناتان رندل ـ ترجمه ابراهيم يونسی
شيرين و فرهاد ـ ميرزا شفيع پاوهيی
جغرافيای تاريخی و تاريخ مفصل کرمانشاه ـ محمدعلی سلطانی
از بيستون تا دالاهو ـ امين گجری (شاهو)
« بیستون دهخیلم فرهادت ها کو ؟
شیرین شازایهی ناشادت ها کو ؟
چهت کرد وه فرهاد جگرين خاقان ؟
ئهرا بی دهنگی ؟ دهنگت بایده بان !
چو سهر فهرهادت نيا وه بان سهنگ ؟
عهرسهت وه شيرين چو ئاوهرد وه تهنگ ؟ »
در 30 کيلومتری شهر هنرپرور و قديمی کرمانشاه کوهی به نام بيستون ايستاده که حوادث زيادی را پشت سر گذاشته و همچنان پا بر جا، حکايات و روايات مختلفی را با خود دارد که بينندهاش را سخت به تأمل وا میدارد.داستان شورانگيز عشق فرهاد به شيرين است؟ کارنامهی فتوحات پادشاه امپراطوری هخامنشی است؟ يا سخن از قبلهگاه مهرپرستان است؟
بيستون از سنگ خاراست و در کتابها و متون تاريخی از آن به نامهای بغستان به معنای جايگاه خدايان، بهستان، بهيستان، بهيستون، بهستون و بيستون ياد شده است.
غرب ايران که امروزه همچنان پايگاه دين مهر به شمار میآيد تا ظهور اسلام رسماً مرکز تجمع مهرپرستان بوده و حکومت ساسانی هم نتوانست پايگاه مردمی اين دين را در منطقه از ميان بردارد و دين زرتشتی را جايگزين دين مهر نمايد و زرتشتىگری همچنان در شرق ايران گسترش يافت. و آن چه روشن است اين که دين مهری محبوبيت بسيار در ميان عامه داشته و زرتشت موفق به از بين بردن کامل آن نشد و در آغاز تبليغ دينش با مخالفت شديد مهرپرستان مواجه شد .با اين وصف، مهر با شکوهی بسيار در اوستا جلوهگر میشود از جمله در یشت دهم اوستا، که از او به عنوان مهر نيکوکار، نيرومند، عاليقدر، باهوش، فاتح صاحب ده هزار چشم، هزار گوش و ده هزار جاسوس است.
امپراطوران روم با پيروزی قطعی دين مسيح در قرن 4 م و پادشاهان ساسانی با نفوذ موبدان زرتشتی تلاش زيادی برای نابودی دين مهر کردند و آن چه را که نتوانستند و يا نخواستند از ميان بردارند با نام ديگری وانمود کردند. آنچنان که تأثير و نشانههای آيين مهر را میتوان در بيشتر اديان، آيينها، مراسمات و فرهنگها در شرق و غرب ديد.
پيروان آيين يارسان عملاً عقايد مذهبی و جهان بينی دينی و حتی روش زندگی و آداب و رسوم مهرپرستان را در جمخانه و رسم قربانی و دفن استخوان قربانی و اعتقاد به هفت و پير را دارند(1)
میتوان از سروده خسرو ابن ابراهيم ملقب به ناری (736 ـ 678 ه) از ياران سلطان سهاک (بنيانگذار آيين ياری) مدد جست. وی در نامه سرانجام (کتاب مقدس یارسان) میفرمايد:
« ناميما مهره، ناميما مهره
نه قله الست، ناميما مهره
دوانزهم حلقم، نودجله ودهره
هر کس غفلت کرد آنه پيش زهره »
(ترجمه: نامم مهر است، در ازل هم نامم مهر بوده است. دوازدهمين حلقه از حلقات در روزگار هستم و هر کس از حقيقت غافل باشد دنيا به کامش زهر است.)(2)
و همچنين در اسلام، عرفان ايرانی و اشعار فارسی همچون اشعار حافظ که بارها و بارها از لفظ پيرمغان، ديرمغان، خراباتمغان، مغکده، مغبچه، مغانه و ... ياد میشود تأثيرگذار بوده است.
در ايران در جشن شب يلدا که جشن زایش مهر است هندوانه و انار تهيه میشود که نمادی از اشتراک رنگ ارغوانی اين ميوهها با رنگ ارغوانی سپيدهدم هنگام طلوع آفتاب است که يادمان روزگار مهر است و يا مهرابهها و طاقهای پرستشگاهها در بيشتر اديان و مذاهب به همان شکل محدب است که نشانه گنبد آسمان است که در آيين مهر به شکل غار بوده است. سوگند خوردن به آفتاب و زردی طلوع و غروب خورشيد، سنت و فرهنگ زورخانهای، معماری و بنای ساختمانهای رو به مشرق، افروختن شمع و تقدس آب و روشنايی همگی يادگارهايی از دوران ميترائيسم است.
تأثير آن در غرب به اين شکل است که بالاپوش پاپ همچون پسران مهر يا سربازان مهر به رنگ ارغوانی است.(3)
در کشورهای اروپايی همچون رومانی هنوز هم مردم خانههای خود را به سمت مشرق میسازند تا هر بامداد و شامگاه بتوانند نور خورشيد را به خانههای خود دعوت کنند و يا جنگ با گاو که يک رسم مذهبی مهری بوده و دستههای گاوباز آن را در ميدانهای عمومی مخصوص اين کار با شنل و لباس و کلاه مهری با آداب خاص انجام میدادند. و اکنون در جنوب فرانسه و اسپانيا به وسيله گاوبازان حرفهای (ماتادورها) در جاهايی شبيه همان ميدانها و همان شنل و لباس و کلاه با مختصری تغيير انجام میشود. با اين تفاوت که گاوباز مهری گاو را به خاطر غلبه بر نفس اماره و پليدی بر طبق رسوم مذهبی میکشته در صورتی که گاوباز امروز به هدف قهرمانی ندانسته اين سنت و آداب مذهبی مهری را انجام میدهد.(4)
اين در حالی است که بيشتر تاريخنويسان و پژوهندگان شرقی و غربی هميشه تا آنجا که میتوانستند در پوشاندن حقيقت دين مهر و نابود کردن يادگارهای آن فروگذار نکردند.(5)
در روايتهای مهری آمده که مهر در غاری زائيده شده و از اين رو غار و کتيبه و دخمه در آيين مهر يا میترائيسم نقش پرستشگاه را ايفا میکند و مکانهايی بودهاند که اولين پرتوهای خورشيد صبح بر آن میتابيده است. پرستندگان آيين و کيش مهر يا کيش بغانی که ريشه آن نيايش آفتاب و روشنايی است مراسم ويژه مذهبی خود را در تاريکی غارها برگزار میکردند.
اين امر از معابد کوچک مهر که تا قبل از پيدايش مسيحيت در اروپا، عبادتگاه مهرپرستان بوده و اکنون نيز شناسايی شدهاند معلوم میشود.
آنجا که خاک زمين برای بنای معابد غاری و زيرزمينی مساعد نبوده معابد مهر را بر روی زمين بنا میکردند. درون معبد راهروی بوده که در دو سوی آن سکوهايی برای نشستن مهرپرستان بنا شده بود و در انتهای راهرو مهراب مهر بوده که نقش مهر را در حال کشتن گاو نر نشان میدهد و در دو سوی آن نقش دو مشعلدار ديده میشود.
در زير کتيبه و نقش برجسته داريوش اول در بيستون بقايای يک بنای سنگی ديده میشود. اين بنا صفهای به بلندی يک و نيم متر است و به صورت خشکه چين با سنگهای نتراشيده ساخته شده است بر روی اين صفه راهرويی به عرض يک و نيم متر و درازای هفت متر وجود دارد که بنا را به دو بخش تقسيم میکند و در انتهای اين راهرو اتاقی به ابعاد 5/3 ـ 5/6 متر قرار دارد. در کاوشهای باستان شناختی اين بنا که قدمتش به نيمهی اول هزاره اول پيش از ميلاد تعلق دارد، قطعه سفالهايی به دست آمده که با سفالينههای مادی شناسايی شده از گودين تپه کنگاور و نوشيجان ملاير قابل مقايسه است. کاوشگران اين بنا را نيايشگاهی از دوران ماد میدانند.
از ديگر مهرابهها يا نيايشگاه مهريان میتوان آتشگاه طلاقگرا در ذهاب (کرمانشاه) و دکان داوود را نام برد که همچنان پيروان آيين ياری (يارستان) در روزها و اعياد مذهبی در مقابل دخمه يا دکان داوود به تنبور نوازی و کلام خوانی يا برگزاری جم و نيايش میپردازند.
کتيبه بيستون که بر کوه بيستون نقش بسته به فرمان داريوش اول در کوه بيستون حک شده است. اين سنگ نبشته که در قرن نوزدهم ميلادی توسط مستشرقينی همچون راولينسن ترجمه شده با نام خدای بزرگ اهورامزدا شروع و سپس با اين کلمات آغاز میشود، منم داريوش ـ شاه بزرگ ـ شاه شاهان ـ شاه پارس ـ شاه بسياری از کشورها ـ پسر ویشتاسب، پسر ارشام هخامنشی، و بعد از معرفی خود، نام اجزا مختلف امپراطوری هخامنشی يعنی سرزمينهای تحت فرمان را آورده و سپس شرح میدهد که چگونه ياغيان و شورشيان را سرکوب کرده.
نقشهای اين اثر تاريخی به سطحی به طول 6 متر و عرض يا ارتفاع 3 متر و 20 سانتیمتر حجاری شده و شامل تصوير داريوش، کماندار، نيزهدار شاهی و 10 تن شورشگر که يک تن در زير پای داريوش (گئومات مغ) و 9 تن دست بسته در مقابل او قرار دارند. در زير نقشها خطوط فارسی باستان در 414 سطر در 5 ستون و به طول 23/9 (نه متر و بيست و سه سانتیمتر) و عرض يا ارتفاع 63/3 (سه متر و شصت و سه سانتیمتر) قرار دارد که در متن کتيبه داريوش به شرح جنگها و سرکوب ياغيان میپردازد. 9 تن شورشگر کشورهای تابعه دستشان از پشت بسته و به گردنهايشان طنابی کشيدهاند. در بالای سر هر يک از اسيران و در زير تنه گئومات مغ و بر روی دامن جامه اسير سوم نام پادشاه شورشگر که نقش او نيز آمده و جايی که در آنجا شورش آغاز شده در لوحه کوچکي ذکر شده است در تمام اين لوحهها يک نکته يادآوری شده، که مدعی «به دروغ» خويشتن را شاه خوانده است.
به نظر هرودت، مغان يکی از شش قبيله مادی هستند پس مسئله قبضه کردن قدرت به دست مغان صرفاً انگيزه سياسي پيدا میکند و مبتنی بر همين نظريه است که استاد «بنونيست» انتقام وحشتانگيز داريوش جانشين کمبوجيه را از موبدان و کشته شدن آنان را توجيه میکند. داريوش در سنگ نبشته بيستون توجه زيادی به توصيف اين حادثه نشان داده است. دربارهی شورش گئومات مغ مباحث ضد و نقيضی ابراز شده است بعضیها مغان را از مخالفان دين زرتشت میدانند و این که قيام گئومات مغ بر عليه هخامنشيان به اين سبب بوده است.
در زير کتيبه بزرگ بيستون 11 کتيبه کوچک وجود دارد که به سه خط و زبان پارسی باستان، عيلامي و بابلي تنظيم شده است.
داريوش هخامنشی به واسطه اهميت اقتصادی و سوقالجیشی کرمانشاه علاوه بر اين که آثار تاريخی بيستون را به يادگار گذاشته جادهای ساخته که از بابل به نينوا و سارد اتصال داشته و کرمانشاه را به همدان متصل میکرده و تسهيلات زيادی از نقطهنظر رفت و آمد بازرگانان و لشکرکشی ايجاد کرده است اما سپس با تصرف کشورهای همجوار در غرب کشور پايتخت به پاسارگاد انتقال میيابد و مجدداً راههای جديدی از منطقه کوهستانی زاگرس به منظور ارتباط با پايتخت احداث میشود.
ايزيدور خاراکسی جغرافینويس باستان، درباره راه کاروان رويی که از شرق بابل تا مرزهای خاوری امپراطوری روم کشيده شده شرحی نوشته و در آن بيستون را با باپتانا در ناحيه کامبادنا ناميده است. با وجود اختلاف نام بيستون با پتانا که ايزيدور از آن ياد کرده، در يکی بودن آنها کمترین تردید را میتوان داشت، چون در اين کتيبه داريوش از ناحيه کامبادنا در سرزمين ماد نام برده است.(6)
به طور کلی حجاری بيستون از نظر تدوين و ترکيب اجزاء، نقش آنوبانی پادشاه لولوبی در سرپلذهاب و نقش نارامسين پادشاه اکد را در در بنددگاور کردستان عراق در ميزان گستردهتر تکرار میکند.
در جهت جنوبی حجاری داريوش بر سينه کوه بيستون ديواره حجاری شده بزرگی وجود دارد که در بين مردم کرمانشاه به فراتاش يا فرایتاش(فرهاد تراش) معروف است.
(فرا) در لفظ کُردی مخفف (فراد farad) به معنی فرهاد میباشد و (تاش) در فرهنگ کُرد به دليل دارا بودن معنای برشخوردگی در سنگ يا ستيغ صخره در ترکيب با (فرا) به معنی (فرهادتراش) میباشد.
پهنای فراتاش 180 متر و بلندی آن 23 متر است که اثری از نوشتهای بر روی اين سنگ ديده نمیشود. اهالی منطقه حجاری فراتاش را کار فرهاد کوهکن میدانند و معتقدند که فرهاد به خاطر عشق به شيرين ـ زن عيسوی خسرو پرويز ـ بدين کار سنگين تن داد.
داستان فرهاد و داستان پيکر تراشی است کُرد، که دل به عشق شيرين همسر خسرو دوم، پادشاه ايران در سدهی هفتم پيش از ميلاد میبازد. شيرين وی را بر آن میدارد که کوه زادبومی خود را تخريب کند اما سرانجام چنان که شيوهی مردم دشتنشين است به او خيانت میکند؛ فرهاد در پنجه نااميدی خود را از کوهی که به ويرانیاش دست گشوده فرو میافکند.(7)
تصور همگان از جمله شعرای ادبيات فارسی بر اين بوده که فرهاد شاهزادهی چينی است. اما مورخين از جمله شرفخان بدليسی در کتاب شرفنامه چاپ مصر ص 31 فرهاد را کُرد و از ايل کلهر میداند.(8)
داستان عشق فرهاد الهام بخش بسياری از هنرمندان و شاعران ايرانی همچون نظامی گشته و میتوان از آثار نفيس بزمی سرايان کُرد؛ خانای قبادی با منظومه زيبای خسرو و شيرين، ميرزا الماسخان کندولهای با کتاب شيرين و فرهاد و ميرزا شفيع پاوهیی صاحب منظومهی شيرين و فرهاد و ... نام برد.
از ميرزا شفيع پاوهیی:
« روزگاران داد روزگاران داد
ويم پهی ويه ردهی روزگاران داد
پهی کهچی دهولهت کهفته کاران داد
پهی بی شهرتی شهرت شههرياران داد
پهی شوخی شيوهی خال شيرين داد
پهی رهبخه رويی فرهاد چين داد
ههر کهس نهشنهفتدن گوش بدووه دهنگ
فرهاد چيشش کهردنه بهرد چهنی سهنگ ...»
مينا آديوند (آينهوند) از شاعران برجسته لرستان میگويد:
« فهرهاد چهن سال تاش بيستون کاوا
فهرق ويش ئهونیش قولهنگ شکاوا
کاری بی زامش نهوی موداوا
ههر چهن ليوياوه شيرين نياوا
فهرهاد آسای عهزم بيستون کومهن
يا مهن هوم پی موت بی وادهی تو مهن »
فرهاد در ادبيات و فرهنگ اين ديار سمبل عاشقی زحمتکش و بیبهره از عشق میباشد که هميشه از او با عنوانهای سنگتراش، کوه کن و ... ياد میکنند.
ترانههای محلی و فولکولور هم از حکايت فرهاد و بيستون متأثر بوده:
« 1 ـ خيالات سهنيه دل تهرف تونم
چو فهرهاد شههيد پای بيستونم
2 ـ يه خو فهرهادهن شازاده چينهن
قسمت ئاوهرده کوه بيستونن
3 ـ ههر شهو له دوریت فهره هولمه
چهنه بیستون خهم وه کولمه
4 ـ ئوشن له تیشه فهرهادت کوه بیستون چاک چاکه
یه ک کار فهرهاد نیه، یه کار عشق پاکه »
پینوشتها:
1 ـ جغرافیای تاریخی و تاریخ مفصل کرمانشاه ـ محمدعلی سلطانی ـ ص 21
2 ـ اسطوره اهل حق ـ ایرج بهرامی ـ ص 57
3 ـ مقاله خرابات مغان ـ دکتر حسین وحیدی ـ ماهنامه حافظ ـ شماره 24
4 ـ اسطوره اهل حق ـ ایرج بهرامی ـ ص 75
5 ـ جستار در مهر و ناهید ـ جلد 1 ـ دکتر محمد مقدم ـ ص 7
6 ـ گذری بر تاریخ کرمانشاه ـ جلد 1 ـ هرمز بیگلری ـ ص 47
7 ـ با این رسوائی چه بخشایشی ـ ترجمه ابراهیم یونسی ـ ص 37
8 ـ شیرین و فرهاد ـ میرزا شفیع پاوهیی ـ ص 2
منابع:
اسطوره اهل حق ـ ايرج بهرامی
آيين ميترا ـ مارتين و رمازرن ـ ترجمه بزرگ نادرزاد
بيستون (چاپ ميراث فرهنگی)
گذری بر تاريخ کرمانشاه ـ هرمز بيگلری
ماهنامه حافظ
با اين رسوايی چه بخشايشی ـ جاناتان رندل ـ ترجمه ابراهيم يونسی
شيرين و فرهاد ـ ميرزا شفيع پاوهيی
جغرافيای تاريخی و تاريخ مفصل کرمانشاه ـ محمدعلی سلطانی
از بيستون تا دالاهو ـ امين گجری (شاهو)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر